ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)
ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)

قوی ترین و شجاعترین جنگاور عرب در جنگ بدر

ذکرُ علیٍ عبادَةٌ

 

1- ولادت در خانه کعبه در ۱۳ رجب برابر با اولین روز ایام اعتکاف

2- شهادت در مسجد کوفه در  ۲۱ رمضان برابر  با دومین شب قدر

3- پرورش و تربیت در دامان پیامبر خدا

4- ایمان به رسالت در ۱۰ سالگی و اولین نفر از مردان ایمان آورنده

5- در جریان یوم دار در ۱۳ سالگی به عنوان برادر و وصی و جانشین پیامبر معرفی شد.

 

قوی ترین و شجاعترین جنگاور عرب 
در جنگ بدر

 

6- در جنگ‌ بدر جزو اولین کسانی بود که به جنگ جنگاوران نامی مشرکان شتافت و ضربه کاری برلشکر دشمنان زد.

7- در جنگ احد جبرئیل از آسمان ندا داد لافتی الاعلی لاسیف الا ذالفقار

8- در جنگ خندق با ضربه ای عمربن عبدود را شکست داد و پیامبر درباره اش فرمود: ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین

9- در جنگ خیبر مولا علی چشم درد داشت پیامبر به سپاه فرموده بود:
"این پرچم را فردا بدست کسی می‌دهم که خدا وپیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر هم او را دوست می‌دارند و خداوند این دژ را بدست او می‌گشاید. او مردی است که هرگز پشت به دشمن نکرده و از صحنه نبرد فرار نمی‌کند"
در این جنگ امام علی علیه السلام مرحب خیبری را شکست داد و در دژ خیبر را از جا کند . امام در این جنگ با رجز حیدر (به معنی شیر نامی که مادرحضرت برایشان گذاشته بود) به میدان رفت و حسابی حماسه آفرید.

10- در جنگ ذات السلاسل سوره عادیات در شانش نازل شد.

11-  درغزوه حمراء الاسد و نازل شدن آیات ۱۴۶ و ۱۷۲ سوره مبارکه آل عمران در حق حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نازل شد.

12- در جنگ تبوک همراه پیامبر نبود و مسئولیت داخل شهر مدینه را به عهده داشت که پیامبر درباره اش فرمود : انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی،  تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسی هستی جز آنکه بعد از من پیامبری نیست.

13- مولا علی در زمان خلافت بر تاویل قرآن جنگیدند (پیامبر بر تنزیل جنگیدند) ایشان سه جنگ داشتندکه حق و باطل را نشان می دهد

- جنگ جمل: جنگ با پول پرستان 
- جنگ صفین: جنگ با منافقین 
- جنگ نهروان: جنگ با خوارج یعنی خشک مقدسان

 

امام علی به قوی ترین عدالت گستر و قوی ترین قضاوت کننده معروف بودند حکومت امام زمان (عج) هم مانند حکومت عدل علی خواهد بود

امام علی قوی ترین خطیب و سخن ور است که کتاب شریف نهج البلاغه از ایشان است.

14- در علم او همین بس که پیامبر فرمود: انامدینه العلم و علی بابها فمن اراد المدینه والحکمه

در منصب از سوی خدا در آیات متعدد قرآن از ایشان به عناوین مختلف تقدیر شده

15- در شب لیله المبیت با خوابیدن در بستر پیامبر مورد مباهات خدا در میان فرشتگان قرار گرفت (بقره/۲۰۷)

16- در آیه مودت که مولا علی جزو خاندان پیامبر محسوب شده و دوست داشتن واجب است (شوری/۲۳)

17- آیه مباهله که جان پیامبر لقب گرفت (آل عمران/۶۱)

18- آیه تطهیر که طهارت و پاکی او و باقی ۱۴ معصوم را نشان میدهد (احزاب/۳۳)

19- آیه ولایت و جریان اهدای انگشتر در نماز (مائده/۵۵)

20- آیه اولی الامر اطاعت مطلق از او و اولادش (نساء/۵۹)

21- آیه تبلیغ (مائده/۶۷) و اکمال (مائده/۳) در جریان غدیر نازل شد و ولایت و جانشینی او را تصریح کرد

22- آیه علم الکتاب (رعد/۴۳)

23- آیه اطعام در حق خودش و خانواده اش (هل اتی یا انسان آیات ۷_۲۲)

 

فخر ازدواج با بهترین زمان عالم فاطمه زهرا

خانه ایشان جزو خانه هایی است که یاد خدا در آن میشود (نور / ۳۷)

در حدیث سدالابواب، پیامبر از طرف خدا مامور شده بود که همه درها به مسجد را ببندد به جز در خانه خود و در خانه علی

در حدیث  ثقلین و حدیث سفینه و حدیث نجوم هم  پیوستن و تمسک به اهل بیت و نجات یافتن اشاره شده

در حدیث سلسه الذهب نیز امام رضا علیه السلام به ولایت علی و اهل بیتش به عنوان رمز نجات اشاره کرده
ولایه علی بن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی 

مولا علی القاب زیبایی دارد: امیرالمومنین، اسدالله، حیدر، یعسوب الدین، امام المتقین، قسیم النار والجنه و فاروق (جداکننده حق و باطل) است که پیامبر درباره اش فرمود: "علی مع الحق و الحق مع علی"

 

به قول استاد شهریار 
به جز علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون با اسیر کن مدارا

به جز از علی که آرد پسر ابوالعجایب که علم کند به عالم شهدای کربلا را

با این همه فضائل مولا علی علیه السلام  مظلوم ترین فرد تاریخ است

مولای مظلوم مقتدر ‌که با این همه فضائل ۲۵ سال به خاطر حفظ اسلام خانه نشین شد

مولایی که سالها حرفهای دل خود را به چاه میزد

مولای مظلومی که بعد از پیامبر برخی مردم از سر جهالت در کوچه ها جواب سلامش را نمی دادند

مولای مظلومی که بعد از شهادتش سالها قبرش مخفی بود سالها در منابر لعنش میکردند.

الحمدالله الذی جعلنامن المتمسکین بولایه علی بن ابیطالب و اهل بیته

گوشه ای از فضائل مولا علی علیه السلام

 

 

 

 

 

 

https://s2.uupload.ir/files/hadith963_wjt1.jpg

 

 


 

 

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنْ صَلَوَاتِکَ شَیْ‌ءٌ،

پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از صلوات تو چیزی نماند

 

وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنْ رَحْمَتِکَ شَیْ‌ءٌ،

پروردگارا رحمت فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از رحمت تو چیزی نماند

 

وَ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنْ بَرَکَاتِکَ شَیْ‌ءٌ،

پروردگارا برکت فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از برکات تو چیزی نماند

 

وَ سَلِّمْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنْ سَلامِکَ شَیْ‌ء

پروردگارا سلام فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از سلام تو چیزی نماند

اسم اعظمی که خضر نبی به علی (علیه السلام) آموخت

اسم اعظمی که خضر نبی به علی (علیه السلام) آموخت

 

درباره حقیقت اسم اعظم دو دیدگاه عمده وجود دارد: بسیارى از مفسران، آن را بر اساس ظاهر روایات، مرکب از حروف و الفاظ دانسته‌اند. برخى گفته‌اند: اسم ‌اعظم، اسمى معین نیست بلکه هر اسمى را که بنده در حال استغراق در معرفت الهى و انقطاع فکر و عقل از غیر او بر زبان آورد، همان اسم اعظم است.

 

 

در پاره‌ای از احادیث ذیل آیات قرآن آمده است که در میان اسماى حسنای الهی، اسم اعظمى است که هرکس خدا را بدان نام بخواند مستجاب‌الدعوه خواهد بود.

 

اسماء حسنای الهی

بیش و پیش از آنکه پرده از راز سر به مهر "اسم اعظم خدا" برگشائیم، تقدیم چند مقدمه پیرامون حقیقت اسم اعظم ضروری می‌نماید:


1. کلمه اسم به معنای نشانه است. هر اسمی نشانه یک چیزی است. برخی از اسامی، اعتباری و فاقد مسمّای خارجی هستند و برخی حاکی از مصداق و حقیقت خارجی. اگرچه ممکن است اسمی به غلط بر شخصی یا چیزی گذارده شود که با مسمّا نباشد مثل اسم عبدالله برای کافر، لیک در بحث حاضر، مراد ما از اسم، نام‌هایی است که داری مسمّا و مفهوم‌اند.


2. منظور از اسم، لفظ و کلمه نیست. چون هر اسمی در قالب کلمه، صرفا حاکی از مفهوم آن کلمه هست و نه نشانه خود آن اسم. و مفهوم نیز نشانه مصداق واقعی. پس کلمات(اسماء در قالب لفظ و کلمه) در حقیقت " اسم اسم" اند.


3. اسماء خداوند دارای واقعیت خارجی‌اند که این حقیقت خارجی، در قالب الفاظ، مفهوم ما میشوند.


4. ماسوا الله هر چه هست، اسم و نشانه خداست. حد وجودی این اسم‌ها یکسان نیستند. هر یک از ماسوی الله به قدر ظرفیت وجودی‌‌شان نشانگر خدا هستند. در نتیجه؛ اسم اعظم خدا عبارت است از کامل‌ترین موجودی که دارای بیشترین تجلی نسبت به ذات و صفات حسنای خداست.

 

حقیقت اسم اعظم چیست؟

پس از تقدیم این چهار مقدمه اینک در باب حقیقت اسم اعظم باید گفت:


درباره حقیقت اسم اعظم دو دیدگاه عمده وجود دارد:
بسیارى از مفسران، آن را بر اساس ظاهر روایات، مرکب از حروف و الفاظ دانسته‌اند. برخى گفته‌اند: اسم ‌اعظم، اسمى معین نیست بلکه هر اسمى را که بنده در حال استغراق در معرفت الهى و انقطاع فکر و عقل از غیر او بر زبان آورد، همان اسم اعظم است.[1]


برخى دیگر، آن را اسمى معین دانسته‌اند که میان آنان دو قول وجود دارد:
الف. ‌اسم اعظم به هیچ وجه نزد آفریدگان معلوم نیست.
ب. اسم اعظم به ‌گونه‌اى معلوم است.[2]


صاحبان قول نخست، پنهان بودن اسم اعظم را بدان جهت دانسته‌اند که مردم بر ذکر همه اسماى الهى مواظبت کنند به این امید که اسم اعظم نیز بر زبانشان جارى شود.[3] شاید بتوان گفت یکى از رازهاى پنهان بودن اسم اعظم، مصون ماندن آن از دست نامحرمان و اغیار است و این خود نوعى تقدس و تنزیه اسم خداست.


صاحبان قول دوم در تعیین اسم اعظم آراى گوناگونى دارند: الف. کلمه «اللّه».[4] ب.‌ کلمه «هو».[5] ج. ‌«الحیّ القیّوم».[6] د. «ذوالجلال والإکرام».[7] هـ‌. ‌حروف مقطعه.[8] و. برخى اسم اعظم را از 11 حرف «أهَمٌ، سَقَکٌ، حَلَعٌ، یَصٌ» مرکب و جامع عناصر چهارگانه (آتش، خاک، هوا ‌و ‌آب) دانسته‌اند.[9]


علامه طباطبایی بر این باور است که هیچ یک از نام‌های خدا را نمی‌توان بزرگ‌تر از دیگر نام‌ها دانست؛ بلکه هر نامی را بنده از روی التجاء و انقطاع کامل از ماسوا بر زبان آورد و به آن توسل جوید، همان برای او اسم اعظم است.[10]


برخی گفته‌اند: اسم اعظم خدا، از جنس واژه و لفظ نیست بلکه مقامی است که هر کس روی این کرسی بنشیند، می‌توان به اذن خدا، کار خدایی انجام دهد.[11]

 

گمانه‌زنی‌‌ها در باب اسم اعظم

1. در پاره‌ای روایات ذیل آیه 40 سوره نمل، گفته شده که مصداق" اَلَّذِى عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکِتب" آصف بن برخیا، وزیر سلیمان پیامبر است. همچنین درباره اسم اعظمى که آصف، خداوند را با آن خواند، برخى بر این عقیده‌اند که «یا‌حىّ یا قیّوم» بوده که به زبان عبرى «آهیا شراهیا» است.


2. علیخان شیرازی در کتاب «کلم طیّب» نقل فرموده که اسم اعظم خدای تعالی آنست که افتتاح او اللَّه و اختتام او هُوَ است و حروفش نقطه ندارد وَلا یَتَغَیَّرُ قَرائَتُهُ اُعْرِبَ اَمْ لَمْ یُعْرَبْ و این در قرآن مجید در ۵ آیه مبارکه از ۵ سوره است: بقره و آل عمران و نساء و طه و تغابن. شیخ مغربی گفته هر که این ۵ آیه مبارکه را وِرد خود قرار دهد و هر روز ۱۱ بار بخواند هر آینه آسان شود برای او هر مهمّی از کُلّی و جُزئی بزودی انشاءاللَّه تعالی

و آن ۵ آیه این است:


اَللَّهُ لا اِلهَ إلاَّ هُوَ الْحَیُّ القَیُّومُ... تا آخر آیت‌الکرسی

(ترجمه: خدایی که نیست معبودی جز او زنده و پاینده است)
 

اَللَّهُ لا اِلهَ إلاَّ هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ، مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ، واَنْزَلَ التَّوْریةَ وَالْإِنْجیلَ مِنْ قَبْلُ هُدیً لِلنَّاسِ، وَاَنْزَلَ الْفُرْقانَ

(ترجمه: خدایی که نیست معبودی جز او زنده و پاینده که کتاب را به حق بر تو نازل فرمود و کتاب‌های پیشین را تصدیق کند و از پیش تورات و انجیل رانازل کرده که هدایتی است برای مردم و فرقان را نیز نازل فرمود)
 

اَللَّهُ لا اِلهَ إلاَّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ اِلی یَوْمِ الْقِیمَةِ لارَیْبَ فیهِ، وَمَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدیثاً

(ترجمه: خدایی که نیست معبودی جز او و قطعاً شما را در روز قیامت گردآورد که شکی در آن نیست و کیست که در گفتار از خدا راستگوتر باشد)
 

اَللَّهُ لا اِلهَ إلاَّ هُوَ، لَهُ الْأَسْمآءُالْحُسْنی

(ترجمه: خدایی که نیست معبودی جز او و همه نامهای نیک از آن اوست)
 

اَللَّهُ لا اِلهَ إلاَّ هُوَ، وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ‌الْمُوْمِنُونَ.

(ترجمه: خدایی که معبودی جز او نیست و بر خدا باید توکل کنند مومنان).

اسم اعظمی که خضر نبی به امام علی (علیه السلام) آموخت

علامه طبرسی در کتاب فخیم "مجمع البیان" در تفسیر سوره توحید، روایت زیر را از کتاب توحید صدوق آورده است:
«یک شب قبل از [جنگ] بدر، خضر علیه السلام را خواب دیدم و به او گفتم: چیزى به من بیاموز که با آن بر دشمنان، نصرت داده شوم.
گفت: بگو: یا هُوَ یا مَن لا هُوَ إلاّ هُوَ، اى او! اى آن که اویى جز او نیست!.
چون صبح شد، آن را براى پیامبر خدا باز گفتم. فرمود: "اى على! اسم اعظم به تو آموخته شده است". در روز بدر، پیوسته این جمله بر زبانم بود».
نیز امیر مومنان، «قل هو اللّه أحد» را خواند و چون آن را تمام کرد، فرمود: «قُل هُوَ اللّه ُ أحَدٌ»، اى او! اى آن که اویى جز او نیست! مرا بیامرز و بر گروه کافران، پیروزم گردان».


در روز صفّین نیز، در حالى که حمله مى کرد، این دعا را مى خواند. عمّار بن یاسر به ایشان گفت: اى امیر مومنان! این اشارات چیست؟
فرمود: «اسم اعظم خدا و ستون توحید است. خدا، که معبودى جز او نیست». سپس آیه: «شهد اللّه أنّه لا إله إلاّ هو؛ خدا، خود، گواهى مى دهد که معبودى جز او نیست» و آخر حشر را قرائت کرد. آن گاه پیاده شد و چهار رکعت پیش از زوال خواند.»


شاید بپرسید طبق قواعد نحو، حرف ندا بر سر ضمیر وارد نمی شود. این شبهه را علامه حسن زاده آملی در کتاب "مدارج قرآن و معارج انسان" چنین پاسخ داده است:
«در این حدیث شریف و نظائر آن کلمه مبارکه هو منادی شده است و حرف یای ندا بر سرش در آمده است و حال اینکه ضمیر، منادی نمی شود علامه بهائی، در صمدیه در شرایط منادی گوید: «و یشترط کونه مظهراً» و شارح آن علامه سیدعلیخان در شرح کبیر صمدیه پس از عبارت مذکور گوید: فلا یجوز نداء المضمر مطلقاً لایقال یا انا ولا یا ایای ولا یا هوولا یا ایاه اجماعاً تا اینکه گوید: و قال شعبان فی الفیته:

و لا تقل عند النداء یا هو

و لیس فی النحاة من رواه

پس در حدیث مذکور یا هو حرف ندا بر سر ضمیر در نیامده است بلکه هو اسمی از اسماء الله است که مسمی آن هویت مطلقه و ذات اقدس است، چه اینکه جمله شریف یا هو یا من لاهو الاهو سخن کسی است که خود پدر نحو و صرف است »


راقم این سطور بر این باور است که جامع‌ترین تحقیق در باب اسم اعظم خدا و حقیقت آن، دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی است که می‌گوید: "در جهان هر پدیده‌اى براى خود علت ویژه‌اى دارد و ضعف و قوتِ معلول بستگى به کیفیت علت از نظر قوه و ضعف دارد; هرگاه اسم اعظم از قبیل الفاظ باشد، سرانجام از دو حالت بیرون نیست، اگر تلفظ شود از مقوله کیفیت مسموع و اگر تصور شود از مقوله امور ذهنى خواهد بود، و در هر دو صورت چگونه مى توان گفت: کیف مسموع و یا صورت خیالى یک شى داراى چنین قوه و قدرتى است که در جهان تحولى ایجاد مى کند، در حالى که خود اسم اعظم بنابر این فرض، معلول نفس و ذهن انسان است.


بنابر این اگر اسماى الهى ـ اعم از اسم وسیع و عام ، یا اسم خاص ـ تأثیرى در آفرینش دارند، به خاطر واقعیتهاى آنها است، نه به خاطر الفاظى که از آنها حکایت مى کند و نه به خاطر معانى بى اثرى که از آنها در ذهن پدید مى آید; طبعاً باید گفت موثر در هر چیز خدا است. از آن نظر که واقعیت این اسما را دارد، نه لفظ مسموع موثر بوده و نه مفاهیم محض.


از طرف دیگر خدا نوید مى دهد که من دعاى دعوت کنندگان را اجابت مى کنم و مى فرماید:( ... أُجیبُ دعوةَ الدّاعِ إِذا دَعان... ) [بقره/186] ، ولى مقصود آیه هر نوع دعا نیست، ولو دعایى که هنوز از اسباب طبیعى منقطع نشده و توجه کامل به خدا تحقق نیافته است، بلکه ناظر به کسى است که از هر سببى چشم بپوشد و فقط به پروردگار خود توجه کند; در این صورت با حقیقت اسمى که با درخواست او کاملاً مناسب است، ارتباط پیدا مى کند و واقعیت، اثر خود را مى گذارد و دعاى او مستجاب مى شود و این است معنى خواندن با اسم، هرگاه او با اسمى که ارتباط برقرار کرده، اسم اعظم باشد، همه چیز از او اطاعت مى کند و دعاى او مستجاب مى شود.


این که مى گویند خدا اسم اعظم را به برخى از پیامبران آموزش داده، مقصود این است که راه انقطاع از غیر خدا و توجه به خدا را به روى آنان باز کرده که در همه جا با واقعیت این اسم، ارتباط برقرار مى کنند و دعاى آنان مستجاب مى شود.
بنابر این روایات را باید چنین تفسیر کرد و اسماى لفظى و صور ذهنى را، اسم اسم نامید."[12] و [13]

 

-------------------------------------------------------------------------
1.شرح اسماءاللّه الحسنى، ص‌ 92؛ مصباح‌الشریعه، ص‌ 133.
2. شرح اسماء اللّه الحسنى، ص‌ 94.
3. همان، ص‌ 102.
4. جامع‌البیان، مج‌ 14، ج‌ 28، ص‌ 72؛ التفسیرالکبیر، ج‌ 1، ص‌ 115؛ الصافى، ج‌ 1، ص‌ 81.
5. شرح اسماء اللّه الحسنى، ص‌ 94.
6. همان، ص‌ 99؛ مجمع‌البیان، ج‌ 2، ص‌ 696؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج‌ 1، ص‌ 37.
7. شرح اسماء اللّه الحسنى، ص‌ 100؛ مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 349؛ تفسیر ‌صدرالمتألهین، ج‌ 4، ص‌ 37.
8. شرح اسماء اللّه الحسنى، ص‌ 100؛ جامع البیان، مج، ج‌ 1، ص‌ 130.
9. فى ملکوت اللّه، ص‌ 37.
10.علامه طباطبایی، المیزان، ج۸/ ۱۸۰-۱۸۶
11.عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قران کریم، جلد ۶، چاپ چهارم، مرکز نشر اسرا، ص. ۲۶۶3.
12. محمد حسین طباطبایى، المیزان، ج8، ص370 ـ 371.
13. جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج2، ص 79 ـ 81.

 

 

منبع: سایت عرفان به نشانی https://erfan.ir/farsi

 

جنگ صفین بود و نوجوانی سیزده ساله...

ذخر الحسین کیست؟ 

جنگ صفین بود و نوجوانی سیزده ساله... 
امیرالمومنین (علیه السلام) نقاب به چهره قمر بنی هاشم زدند و او را روانه میدان کردند. 
معاویه ابوشعتاء دلاور معروف عرب را پیش فرستاد 
ابوشعتاء گفت اهل شام مرا حریف هزار اسب میدانند، در شأن من نیست، یکی از پسران من برای او کافیست. 
۹ پسر را به جنگ فرستاد و یکی پس از دیگری به دست قمر منیر بنی هاشم به درک واصل شدند. 
خودش عصبانی به قصد انتقام خون پسرانش به میدان آمد و او نیز با ضربتی به درک واصل شد... 
جنگ مغلوبه شده بود... همه در حیرتند که این نوجوان کیست که چنین جنگاوری میکند... 
امیرالمومنین (علیه السلام) به عباس گفتند برگرد پسرم... 
سپاهیان گفتند یا امیرالمومنین اجازه بده تا کار را یکسره کند اما حضرت اجازه ندادند... 
فرمودند: اِنّهُ ذُخرُ الحسین... 
او ذخیره برای حسین است... 


السلام علیک یا قمر العشیره یا ابالفضل العباس


منبع: مالى طوسى، ص275


ولادت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام مبارک


نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@


پی نوشت: در برخی روایات سن حضرت عباس علیه السلام را در جنگ صفین 15 و 17 سال هم گفته اند

----------------------------------------------------------------------

روزى اُم البنین سلام الله علیها امیر مؤمنان علیه السلام را مشاهده کرد که عباس ارواحنا فداه را در آغوش گرفته و بر دستانش بوسه مى‌زند و مى‌گرید؛
چون آن بانوى با فضیلت این‌گونه دید، دچار نگرانى و ناگوارى شد!
پس سبب را از حضرت پرسید؛
حضرت او را نسبت به حقیقتى که در آینده اتفاق خواهد افتاد، آگاه کرد و فرمود: دستان فرزندش در راه مدد رسانى به امام حسین علیه السلام قطع مى‌شود!
با شنیدن این خبر غیبى، صداى فریاد و شیون آن مادر دلسوخته از خانه على علیه السلام بلند شد و اهل منزل نیز به نوحه‌گرى پرداختند؛
حضرت افزود: اى ام البنین! نور دیده‌ات نزد خداوند منزلتى بزرگ دارد و پروردگار در عوض دو دست بریده‌اش، دو بال به او مرحمت خواهد کرد که با ملائکه در بهشت به پرواز در مى‌آید، همان گونه که از قبل، این لطف را به جعفر بن ابى طالب عنایت نموده است؛
اُم البنین با شنیدن این بشارت ابدى و سعادت جاودانه، مسرور گردید.


منبع: سفینة البحار ج۲ ص۱۵۵

نقل شده از کانال تلگرامی کَلَامُکُم نُور وَ اَمرُکُم رُشد به نشانی ahadisegoharbar@


اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.

گفتگوی تأمل برانگیز امام علی (علیه السلام) با برزخیان

حضرت علی (علیه السلام) از جنگ صفین بر می گشت، به قبرستان پشت دروازه کوفه رسید. خطاب به مردگان کرد و فرمود:

ای خفتگان در دیار وحشت انگیز و محله های خاکی، بی آب و گیاه و گورهای تاریک...!
ای خاک نشینان، ای غریبان، ای تنهایان، و ای وحشت زدگان! 
..شما پیشرو ما هستید و ما در پی شما روانیم و به همین زودی به شما خواهیم رسید.

اگر از خبرهای دنیا بپرسید، به شما می گویم:
در خانه هایتان دیگران نشسته اند و همسرانتان با دیگران ازدواج کرده اند و اموالتان بین ورثه تقسیم شده، این خبری است که ما داریم. 

اکنون شما از آن دنیا بگویید، شما چه خبر دارید؟
آنگاه به اصحاب رو کرد و فرمود:

اگر این مردگان اجازه سخن گفتن داشتند، به شما می گفتند: بهترین توشه در سفر آخرت پرهیزگاری است...


منابع: بحار ج 32، ص 619، و ج 82، ص 180.

نقل شده از کانال تلگرامی عالم پس از مرگ به نشانی ‎‌@Pas_As_Marg 


امام علی (علیه السلام):

ای بندگان خدا، از روزی بترسید که اعمال و رفتار انسان وارسی می شود؛ روزی که پر از تشویش و اضطراب است طوریکه کودکان را پیر می سازد. بدانید فردا به امروز نزدیک است و امروز با آنچه در آن است می گذرد تا آنکه موعد مرگ فرا رسد و هر یک از شما در دل زمین به خانه مخصوص خود می رسید و در گودال قبر آرام می گیرید. وه که چه خانه تنهایی! وه که چه منزل وحشتناکی و سیاهچال غربتی. 
 

نهج البلاغه، خطبه 157.


اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام

یک وقت فکر نکنیم خوارج
زنا کار
شراب خوار
حرام خوار بودند

نه...
خوارج فقط و فقط بصیرت نداشتن...

به قول رهبر معظم انقلاب، تحلیل سیاسی نداشتند
.
.
داستان کشته شدن عبدالله بن خباب بن ارت به دست خوارج رو شنیدم و یک نکته مهم:

خوارج عبدالله و همسر باردارش را در مسیر بصره به کوفه دستگیر کردند،
وی از شیفتگان حضرت علی علیه السلام بود،
یکی از نزدیکان عبدالله که پنهان شده بود به بالای درخت نخلی رفته بود و ماجرا را تماشا میکرد تعریف میکند که دیدم:

خوارج سر عبدالله را جدا میکنند

سپس شکم زن باردار او را نیز با شمشیر پاره میکنند
و جنین از شکم مادر بیرون میکشند و سر جنین را هم با شمشیر جدا میکنند

به چه جرمی؟؟؟
آری
به جرم عشق به علی (علیه السلام)...

بعد
کنار آب رفته و وضو میگیرند!!
راوی میگوید آنقدر نماز طولانی بود که بالای درخت نزدیک بود خوابم ببرد!!!!

بعد از نماز!!!!!
نزدیک درخت خرما می آیند
خرمایی از درخت به زمین می افتد،
یکی از خوارج خرما رو برداشته و میخورد،
که یکی دیگر از خوارج سرش فریاد میکشد و میگوید که چه میکنی مردک؟ از کجا میدانی که صاحب درخت راضی است!!!!!!!
مرد خرما رو از دهان بیرون انداخت...

نکته رو داشتید:

به مال حرام حساس بودند!!
نماز طولانی میخواندند!!

ولی

بصیرت نداشتند
تحلیل سیاسی نداشتند

جنگ صفین شمشیر به روی امام جامعه کشیدند و علی علیه السلام رو مجبور به حکمیت کردند.

و بعد از حکمیت هم که دیدند فریب خوردند، باز رو در روی ولایت ایستادند!!!!

من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام.

 قاتل علی (علیه السلام) کافر نبود...

ابن ملجم زمانی در کنار علی (علیه السلام) شمشیر می زد!!

ابن ملجم پس از به خلافت رسیدن علی (علیه السلام) با او بیعت کرد،
در جنگ جمل در کنار او جنگید 

اما پس از جنگ صفین و پایان حکمیت به خوارج پیوست.
 

او در جنگ نهروان با علی (علیه السلام) نبرد کرد و از معدود افراد بازمانده از این جنگ بود.

و امام صادق (علیه السلام) فرمودند :
 تا صبح قیامت ملائکه ابن ملجم را لعن می کنند.

فاصله حق و باطل این گونه بهم نزدیک است  

سابقه دار بودن و کنار امام علی (علیه السلام) بودن، دلیل بر سعادت نیست

با علی (علیه السلام) ماندن هنر است. 

تاریخ و سرگذشت صحابه در اسلام را که بخوانیم امروز را بهتر می توانیم درک کنیم...

با بصیرت باشید
بصیرت. بصیرت. بصیرت...

با علی در بدر بودن شرط نیست 
ای برادر نهروان در پیش روست

 وقتی گرگ حمله می‌کند، با صدای بلند حمله می‌کند و فرصتی برای واکنش دارید.
اما وقتی موریانه هجوم می‌آورد، 
از همان ابتدا مخفیانه و بی سرو صدا از ریشه به جان دارایی‌تان می‌افتد.

ایستادن در برابر گرگ، شجاعت می‌خواهد و دفع خطر موریانه بصیرت!

"بصیرت" سواد نیست "بینش" است.

بصیرت، یعنی اینکه نگاهت به "شخصیت"ها نباشد، بلکه همواره به "شاخص"ها چشم باشد

بصیرت، یعنی اینکه بدانی حتی مسجد می‌تواند "مسجد ضِرار" باشد و پیامبر آن را خراب کند.

بصیرت، یعنی اینکه بدانی جانباز صفین می‌تواند قاتل حسین در کربلا باشد!
ملاک حال فعلی افراد است.

بصیرت، یعنی اینکه بدانی در جنگ با فتنه نمی‌توانی آغازگر باشی اما وقتی شروع کردید باید آن را از ریشه بدر آورید.

بصیرت، یعنی اینکه" مالک اشتر"ها را به تندروی و "ابوموسی اشعری"ها را به اعتدال نشناسی!

بصیرت، یعنی اینکه بدانی معاویه ها، به سست عنصرهای سپاهِ علی (علیه السلام) دل بسته‌اند!..

بصیرت یعنی اینکه بدانی: تاریخ تکرار می شود، نه با جزئیاتش، بلکه با خطوط کلی‌اش.

 

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.