وقایع روز عاشورای محرم سال 61هجری (لحظه شهادت امام حسین علیه السلام)
یکی از اهل کوفه روایت کرده است : «من ندیدم کسی را که فرزندان و یارانش کشته شده باشد اما اینگونه شجاع و پُر جرأت باشد.
مردان سپاه بر او می تاختند اما او با شمشیر بر آنان حمله می کرد...
تا اینکه به فرمان عمر سعد لشکریانش از همه سو به امام (علیه السلام) حمله کردند.
در این لحظه یکی از دشمنان سنگی زد که به پیشانی حضرت اصابت کرد و خون بر صورت وی جاری شد.
امام خواست آن خون را پاک کند که تیری سه شاخه و زهر آلود بر سینه و قلب حضرت نشست...
امام فرمود : «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله» و سر به سوی آسمان بلند کرد و فرمود : « خدایا تو می دانی این قوم مردی را می کشند که روی زمین پسر پیغمبری غیر از او نیست».
آنگاه تیر را گرفت و از پشت بیرون کشید، خون مانند ناودان بیرون جست، پس امام دست خود را از آن خون پر کرد و به سوی آسمان پاشید.
حاضران می گویند حتی یک قطره از آن خون به زمین برنگشت و از آن لحظه، آسمان کربلا سرخ شد...
سپس دوباره دست خود را از آن خون پر کرد و صورت و محاسن خویش را با آن آغشته نمود..
«زرعه بن شریک» به حضرت نزدیک شد و شمشیری به دست چپ آن حضرت زد. سپس شخصی دیگر، از پشت، تیغ بر شانه امام (علیه السلام) وارد آورد.
هر که با هر چه در دست داشت حضرت را میزد که حضرت از شدت آن ضربات، با صورت بر خاک افتاد...
امام افتان و خیزان بود ؛ گاه به مشقت از جای برمی خاست ولی دوباره بر زمین می افتاد ...
امام در گودال قتلگاه افتاد و واپسین راز و نیاز خود با خدای خویش را آغاز کرد...
هر چه می گذشت زیباتر و برافروخته تر می شد...
یکی از راویان نوشته است: «به خدا قسم ، هیچ کشته به خون آغشته ای را نیکوتر و درخشنده روی تر از حسین ندیدم. ما برای کشتن وی رفته بودیم ولی رخسار و زیبایی هیئت او، اندیشه قتل وی را از یاد من برد...
شمر بر سر یارانش فریاد کشید:«چرا این مرد را منتظر گذاشته اید؟!»
آنگاه خود تیغ به دست گرفت و به همراه سنان برای بریدن سر مطهر امام (علیه السلام) رهسپار شد ...
زیر خنجر بود ، اما دیده باز
اشک او بر گونه، سرگرم نماز
اشک او می شست خونِ گونه را
شرمگین می کرد این گردونه را
مست بود و اشک دیده، باده اش
خاک گرم کربلا، سجاده اش
در دل گودال کرد از بس سجود
شد زفرط سجده چشمانش کبود
یک نفر «پهلو شکسته» در برش
کیست یارب این، به غیر از مادرش؟
مادرش آمد و لیکن مضطر است
بر گلوی تشنه ی او خنجر است
خنجر از بس بوسه زد بر حنجرش
رفت تا گردون صدای مادرش...
منابع:
امالی شیخ صدوق، مجلس 30
ارشاد، شیخ مفید،ج 2
در کربلا چه گذشت، شیخ عباس قمی
نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@
به تو از دور سلام
-----------------------------------------------------
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین