ماجرای روباه و مردم آخرالزمان
روزی دُم روباهی لای سنگی گیر کرد و بر اثر تقلای زیاد دُمش کَنده شد، روباه دیگری آن را دید و با تمسخر گفت پس دُمت چه شد ؟؟
روباه بی دُم گفت من الان سبکتر شده ام و انگار در هوا پرواز میکنم و تا میتوانست از لذت بی دُم بودن گفت. روباه دوم نیز فریب خورد دُمش را با تلاشی زیاد و درد بسیار کند و لذتی هم نیافت، با تعجب و عصبانیت پرسید : پس آن لذتی که میگفتی چه شد؟
روباه اول گفت : اگر به دیگر روباه ها از درد کَنده شدن دُم و مضرات آن بگوییم ما را مسخره میکنند ، و همینطور این روند و تفکر آنقدر در میان روباه ها رواج پیدا کرد تا کار به جایی رسید که اکثر روباه ها بی دُم شدند و اگر روباه با دُمی را می دیدند مسخره اش میکردند.
هم اکنون نیز در آخرالزمان اگر کسی حیا و عفت و عبادت و خدا و انتظار فرج را داشته باشد مورد تمسخر و انکار شدید جامعه واقع میشود و اگر همرنگ گناهان و کثافات آنها باشد مورد تایید خواهد بود.
کار به جایی رسیده که حرف خیرخواهان خریدار ندارد و جاهلان و فاسدان پرستش میشوند ، همچون زمان قوم لوط که گفتند:
لوط و پیروانش را از شهر بیرون کنید زیرا مردم پاکدامنی هستند و از ناپاکی ما بیزارند
اگر همرنگ اکثرشان نباشید تمسخر میشوید اما خداوند در آیه 100 سوره مائده میفرمایند: هرگز پاک و ناپاک برابر نیستند حتی اگر تعداد بیشمار ناپاکیها تو را به شگفت آورد.
اللهم عجل لولیک الفرج
نقل شده از کانال تلگرامی کربلا به نشانی karballa_ir@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.