آخرین وداع پیامبر (صلی الله علیه و آله) با یاران...
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روزهای آخر بیماری در حالی که سرش را با پارچهای بسته بود، سه روز پیش از شهادت خود، به مسجد آمد و شروع به سخن نمود و در طی سخنان خود فرمود:
هر کسی حقی بر گردن من دارد برخیزد و اظهار کند، زیرا قصاص در این جهان، آسانتر از قصاص در روز رستاخیز است!
در این موقع سوادة بن قیس برخاست و گفت:
موقع بازگشت از نبرد "طائف" در حالی که بر شتری سوار بودید، تازیانه خود را بلند کردید که بر مرکب خود بزنید.
اتفاقا تازیانه بر شکم من اصابت کرد، من اکنون آماده گرفتن قصاصم.
درخواست پیامبر یک تعارف اخلاقی نبود؛بلکه جداً مایل بود حتی یک چنین حقوقی را جبران نماید.
گذشته از این، چون اصابت تازیانه بر شکم سواده عمدی نبود، از این نظر او حق قصاص نداشته است، بلکه با پرداخت دیهای جبران میگردید. مع الوصف پیامبر، خواست، نظر وی را تامین کند...
پیامبر دستور داد، بروند همان تازیانه را از خانه بیاورند، سپس آماده قصاص شدند.
یاران رسول خدا با دلی پر غم و دیدگانی اشکبار و نالههایی جانگداز، منتظرند که جریان به کجا خاتمه میپذیرد؛ آیا سواده واقعا از در قصاص وارد میشود؟
ناگهان دیدند سواده بی اختیار، بجای قصاص، شکم و سینه پیامبر را میبوسد؛
در این لحظه پیامبر او را دعا کرده، فرمود: خدایا! از سواده بگذر، همانطور که او از پیامبر اسلام در گذشت...
صلی الله علیک یا رسول الله...
فروغ ابدیت جلد2، صفحات 864- 865
نقل شده از کانال تلگرامی داروخانه معنوی به نشانی Manavi_2@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین