ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)
ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)

طرفدار امام حسین (علیه السلام) یا طرفدار صدام حسین

طرفدار امام حسین (علیه السلام) یا طرفدار صدام حسین


پیرمرد عراقی تعریف می کرد:

در جریان انتفاضه شیعیان عراق درسال 1991 میلادی، عده ای از ماها را در کربلا دستگیرکردند و به بیابانی بردند و بر روی تپه ای از ریگ پیاده کردند. کامل حسین داماد صدام و مأمور حمله به حرم حضرت امام حسین (علیه السلام) در آنجا بود، همه را روی ریگ ها نشاندند، کامل حسین جلو آمد و یک تفنگ از دست سربازی گرفت و در جلوی ما ایستاد و گفت:

شماها طرفدار امام حسین (علیه السلام) هستید یا طرفدار صدام حسین؟ کسی جواب نداد، بار دوم گفت هر کس طرفدار امام حسین (علیه السلام) است بلند شود و هر کس طرفدار صدام حسین است بنشیند، کسی بلند نشد، ناگاه یک جوان 16 ساله بلند شد و گفت: من طرفدار امام حسین (علیه السلام) هستم. کامل حسین گفت: برو آنجا بایست: او رفت در مقابل همه ایستاد، بار دیگر کامل حسین گفت: هر کس طرفدار امام حسین (علیه السلام) است بلند شود کسی جرأت نکرد بلند شود، کامل حسین سلاح را به طرف آن جوان 16 ساله گرفت و او را به شهادت رساند.

بار دیگر رو کرد به ماها و گفت : طرفدار امام حسین (علیه السلام) هستید یا طرفدار صدام حسین؟ جوانی دیگر بلند شد و گفت: من طرفدار امام حسین (علیه السلام) هستم، کامل حسین او را نیز به شهادت رساند و بعد از آن ،هر چه گفت :  کدام از شماها طرفدار امام حسین (علیه السلام) هستید، کسی جواب نداد. لذا ماها را به شهر آوردند و آزاد کردند، شب در خواب حضرت امام حسین (علیه السلام) را دیدم که کنار ضریح مطهر ایستاده و جنازه آن جوان 16 ساله را آوردند، حضرت فرمودند کنار شهدا دفنش کنید. او را دفن کردند و سپس جنازه شهید دومی را آوردند، حضرت فرمود او را در ضریح دفن کنید. برای من این سؤال پیش آمد که چرا امام حسین (علیه السلام) میان این دو شهید تفاوت قائل شدند، لذا از آن حضرت علتش را پرسیدم. حضرت فرمودند: جوان اولی نمی دانست سرنوشتش چه می شود ولی در عین حال بلند شد و طرفداریش را از ما اعلام کرد. لذا جزء شهدا دفن شد ولی جوان دومی با این که دید آن یکی به شهادت رسیده ولی باز هم بلند شد و طرفداریش از ما را اعلام کرد گفتم : در ضریح دفنش نمایند.


منبع: خواندنیهای تاریخ 

تالیف : علی سپهری اردکانی


نقل شده از کانال تلگرامی داروخانه معنوی به نشانی Manavi_2@


به تو از دور سلام


السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

سلام بر تو اى اباعبداللّه و بر جان هایى که به درگاهت فرود آمدند، از جانب من سلام خدا بر تو باد همیشه تا هستم و تا شب و روز باقى است و خدا زیارت شما را آخرین زیارت از سوى من قرار ندهد

السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن

سلام بر حسین

و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن

و بر على بن الحسین

و عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْن

و بر فرزندان حسین

و عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن

و بر یاران حسین

-------------------------------

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین

مادرت به عزایت بنشیند! چه می خواهی؟ (2)

حر بن یزید ریاحی (2)


حر همچنان با امام حسین همراه بود تا وقت نماز ظهر فرا رسید. امام حسین به حجاج بن مسروق دستور داد تا اذان بگوید.

امام حسین علیه السلام به مؤذن فرمود: اقامه نماز را بگو! سپس برای نماز آماده شد و به حُر فرمود: مایل هستی با اصحاب خود نماز بخوانی؟
گفت: نه، تو نماز را شروع کن و ما هم با تو نماز می خوانیم.

هنگامی که وقت نماز عصر فرا رسید، امام علیه السلام دستور داد برای کوچ مهیا شوند. وقتی آماده شدند امام حسین به منادی خود امر کرد تا ندای نماز عصر را سر دهد و اقامه بگوید. پس از اینکه نماز را خواند و سلام آن را گفت رو به آن گروه کرد و پس از اینکه حمد و ثنای خدا را بجا آورد و نامه های کوفیان و عهد آن ها را به آنان یاد آورد شد. حُر در جواب امام گفت:

به خدا قسم من از این نامه ها و فرستادگانی که تو می فرمایی خبری ندارم. امام حسین به یکی از یاران خود که او را عقبه ابن سمعان می گفتند فرمود: آن دو خورجینی را که حاوی نامه های این مردم است نزد من بیاور، وقتی آن دو خورجین را آورد، امام علیه السلام آن نامه ها را در مقابل حُر ریخت.

حُر گفت: ما جزو آن افرادی نیستیم که برای تو نامه نوشته اند، ما مأموریت داریم وقتی با تو روبرو شدیم از تو جدا نشویم تا تو را در کوفه نزد عبید اللّه ببریم. امام حسین در جوابش فرمود:

فقَالَ الْحُسَیْنُ علیه السلام الْمَوْتُ أَدْنَی إِلَیْکَ مِنْ ذَلِکَ
مرگ به تو از این آرزو نزدیک تر است.

سپس امام حسین به یارانش فرمود: برخیزید و سوار شوید، آنان سوار شدند و در انتظار سوار شدن زنان ماندند. وقتی زنان سوار شدند امام علیه السلام به اصحاب خود فرمود: برگردید، هنگامی که خواستند بازگردند لشکر حُر مانع شدند.


فقَالَ الْحُسَیْنُ علیه السلام لِلْحُرِّ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ مَا تُرِیدُ


امام حسین علیه السلام به حر فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! چه می خواهی؟ 


فَقَالَ لَهُ الْحُرُّ أَمَّا لَوْ غَیْرُکَ مِنَ الْعَرَبِ یَقُولُهَا لِی وَ هُوَ عَلَی مِثْلِ الْحَالِ الَّتِی أَنْتَ عَلَیْهَا مَا تَرَکْتُ ذِکْرَ أُمِّهِ بِالثُّکْلِ کَائِناً مَنْ کَانَ وَ لَکِنْ وَ اللَّهِ مَا لِی مِنْ ذِکْرِ أُمِّکَ مِنْ سَبِیلٍ إِلَّا بِأَحْسَنِ مَا نَقْدِرُ عَلَیْهِ.

 

حر در جواب امام حسین گفت: بدان که که اگر کسی از عرب غیر از تو، در چنین وضعیتی که تو هستی بود و نام مادرم را می برد، من نیز نام مادر او را می بردم و می گفتم مادرت به عزایت بنشیند. ولی به خدا قسم من راجع به نام مادر تو راهی ندارم جز این که نام او را به خوبی ببرم.

و این عرض ارادت حُر به حضرت زهرا (سلام الله علیها) او را از پایین ترین درجه جهنم به بالاترین درجه بهشت رساند.


منابع:

بحارالانوار
الارشاد

نقل شده از کانال تلگرامی مصباح به نشانی misbah110@

حر بن یزید ریاحی (1)

حر بن یزید ریاحی (1)


ظهور تمام کمال ولایت، عبودیت، نماز، زکات، روزه، حج و ... را باید در کربلا و در مقتل الحسین و اصحاب الحسین علیهم السلام دید. حال سرّ مَحرَم شدن و ورود به یاران حسین را هم در عاشورا و در داستان حر باید پیدا کرد، جایی که عرض ارادت او نسبت به سیدة النساء العالمین، او را از پایین ترین درجه به بالاترین مرتبه فردوس اعلی برد به حدی که در زیارت عاشورا حضرت ذات اقدس احدیت به او سلام می کنند، السَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَى الْأَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِکَ، حرّ ای که در او حل شد.


و بَلَغَ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیَادٍ لَعَنَهُ اللَّهُ الْخَبَرُ وَ أَنَّ الْحُسَیْنَ ع قَدْ نَزَلَ الرُّهَیْمَةَ فَأَسْرَى إِلَیْهِ حُرَّ بْنَ یَزِیدَ فِی أَلْفِ فَارِس‏

 

وقتی حسین علیه السلام وارد رهینه شد و این خبر به گوش ابن زیاد رسید، ابن زیاد حُر بن یزید را با تعداد هزار نفر سوار به سمت امام حسین فرستاد.

سپس آن حضرت از بطن عقبه حرکت نمود تا وارد شراف شد. وقتی سحر شد به جوانان خود دستور داد، آب فراوان برداشتند. امام حسین از آنجا کوچ کرد و تا نصف روز راه طی نمود. در آن حین که راه می رفت، ناگاه شنید مردی از اصحابش تکبیر گفت. امام علیه السلام فرمود: اللّه اکبر! چرا تکبیر گفتی؟ گفت: برای اینکه نخل ها را دیدم، گروهی از یاران به امام حسین گفتند: به خدا قسم ما هرگز در این مکان نخلی ندیده ایم. امام حسین فرمود: پس چه می بینید؟ گفتند: ما سر نیزه ها و گوش اسب ها را می بینیم، فرمود: به خدا قسم من نیز سر نیزه ها و گوش اسب ها را می بینم.

امام حسین علیه السلام دستور داد تا خیمه ها را بر پا کردند و آن گروه که در حدود هزار نفر بودند، با حر بن یزید تمیمی آمدند و در آن گرمای ظهر در مقابل امام حسین توقف نمودند. امام حسین و یارانش عمامه ها را بر سر بسته و شمشیرهای خود را حمایل کرده بودند.

امام حسین علیه السلام به جوانان خود فرمود: به این گروه آب دهید که کاملاً سیراب شوند. اسبان را هم اندک اندک آب دهید که مریض نشوند.

تشنگی یاران حر به حدی بود که دیگر توان آب خوردن نداشتند و امام خود به آنان آب می داد.


قالَ الْحُرُّ فَلَمَّا خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِی مُتَوَجِّهاً نَحْوَ الْحُسَیْنِ ع نُودِیتُ ثَلَاثاً یَا حُرُّ أَبْشِرْ بِالْجَنَّةِ فَالْتَفَتُّ فَلَمْ أَرَ أَحَدا

 

حر می گوید: هنگامی که از منزل خود به سمت امام حسین خارج شدم، سه مرتبه شنیدم منادی می گفت: ای حر، مژده باد تو را به بهشت! وقتی متوجه صاحب این ندا شدم کسی را ندیدم.


فقُلْتُ ثَکِلَتِ الْحُرَّ أُمُّهُ یَخْرُجُ إِلَى قِتَالِ ابْنِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ یُبَشَّرُ بِالْجَنَّةِ 

 

با خود گفتم: مادرت به عزایت بنشیند، تو برای جنگ با پسر رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) می روی و بشارت بهشت به تو داده می شود؟

منابع

بحارالانوار
الارشاد
اللهوف 
نفس المهموم

نقل شده از کانال تلگرامی مصباح به نشانی misbah110@