ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)
ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)

اگر ۳ بار پیامک بی‌حجابی در خودرو دریافت کردید چه می‌شود؟

اگر ۳ بار پیامک بی‌حجابی در خودرو دریافت کردید چه می‌شود؟

 

سردار محمدسعید فاضل دادگر، فرمانده انتظامی گلستان:


- بر اساس قانون در صورتی که کشف حجاب در خودرو برای بار اول مشاهده شود، پیامک از سرشماری پلیس به مالک خودرو و اعلام هشدار به منظور رعایت هنجارهای اجتماعی ارسال خواهد شد.
- برای بار دوم در صورت کشف حجاب دوباره از طریق پیامک به مالک خودرو اعلام خواهد شد که خودروی شما به مدت ۱۵ روز به صورت سیستمی توقیف می‌گردد، بدین معنی که در طول مدت می‌توانند از خدمات اداری خودرو و نقل و انتقال آن استفاده کند.
- در صورتی که در طول ۱۵ روز تخلفی مشابه مرتکب نگردد خودرو از توقیف به صورت سیستمی خارج خواهد شد و برای بار سوم از طریق پیامک به مالک خودرو اطلاع داده می‌شود که خودروی شما توقیف گردید و از تردد با ماشین خود خودداری و منتظر تماس ماموران پلیس بمانید.

 

 

 

 

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست

اگر سهوا سجده واجب تلاوت قرآن را انجام ندهیم، تکلیف چیست؟

فراموش کردن سجده واجب قرآنی

 

سوال:
اگر سهوا سجده واجب تلاوت قرآن را انجام ندهیم، تکلیف چیست؟

 

پاسخ:
به طور کلی ، مکلف باید سجده واجب قرآن را فوری انجام دهد ولی اگر فراموش کرده باشد هر زمان یادش آمد باید انجام دهد حتی اگر چند سال گذشته باشد.

-------
استفتا از سایت آیت الله خامنه ای / شماره استفتاء: 97r6p2r

 

 

 

https://s8.uupload.ir/files/ahkam131_i95b.jpg


 

به پایگاه تخصصی فقه و احکام بپیوندید  

 

- نشانی سایت پایگاه تخصصی فقه و احکام  www.askahkam.ir

- لینک کانال تلگرامی پایگاه تخصصی فقه و احکام  t.me/ask_ahkam

- لینک کانال ایتا پایگاه تخصصی فقه و احکام  eitaa.com/ask_ahkam

- لینک کانال سروش پایگاه تخصصی فقه و احکام Sapp.ir/ask_ahkam آیدی همه کانال ها هست ask_ahkam@

 

 

#سجده قرآنی

#سجده واجب قرآنی

#فراموش کردن سجده قرآنی

#فراموش کردن سجده واجب قرآنی

 

 

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

اسم اعظمی که خضر نبی به علی (علیه السلام) آموخت

اسم اعظمی که خضر نبی به علی (علیه السلام) آموخت

 

درباره حقیقت اسم اعظم دو دیدگاه عمده وجود دارد: بسیارى از مفسران، آن را بر اساس ظاهر روایات، مرکب از حروف و الفاظ دانسته‌اند. برخى گفته‌اند: اسم ‌اعظم، اسمى معین نیست بلکه هر اسمى را که بنده در حال استغراق در معرفت الهى و انقطاع فکر و عقل از غیر او بر زبان آورد، همان اسم اعظم است.

 

 

در پاره‌ای از احادیث ذیل آیات قرآن آمده است که در میان اسماى حسنای الهی، اسم اعظمى است که هرکس خدا را بدان نام بخواند مستجاب‌الدعوه خواهد بود.

 

اسماء حسنای الهی

بیش و پیش از آنکه پرده از راز سر به مهر "اسم اعظم خدا" برگشائیم، تقدیم چند مقدمه پیرامون حقیقت اسم اعظم ضروری می‌نماید:


1. کلمه اسم به معنای نشانه است. هر اسمی نشانه یک چیزی است. برخی از اسامی، اعتباری و فاقد مسمّای خارجی هستند و برخی حاکی از مصداق و حقیقت خارجی. اگرچه ممکن است اسمی به غلط بر شخصی یا چیزی گذارده شود که با مسمّا نباشد مثل اسم عبدالله برای کافر، لیک در بحث حاضر، مراد ما از اسم، نام‌هایی است که داری مسمّا و مفهوم‌اند.


2. منظور از اسم، لفظ و کلمه نیست. چون هر اسمی در قالب کلمه، صرفا حاکی از مفهوم آن کلمه هست و نه نشانه خود آن اسم. و مفهوم نیز نشانه مصداق واقعی. پس کلمات(اسماء در قالب لفظ و کلمه) در حقیقت " اسم اسم" اند.


3. اسماء خداوند دارای واقعیت خارجی‌اند که این حقیقت خارجی، در قالب الفاظ، مفهوم ما میشوند.


4. ماسوا الله هر چه هست، اسم و نشانه خداست. حد وجودی این اسم‌ها یکسان نیستند. هر یک از ماسوی الله به قدر ظرفیت وجودی‌‌شان نشانگر خدا هستند. در نتیجه؛ اسم اعظم خدا عبارت است از کامل‌ترین موجودی که دارای بیشترین تجلی نسبت به ذات و صفات حسنای خداست.

 

حقیقت اسم اعظم چیست؟

پس از تقدیم این چهار مقدمه اینک در باب حقیقت اسم اعظم باید گفت:


درباره حقیقت اسم اعظم دو دیدگاه عمده وجود دارد:
بسیارى از مفسران، آن را بر اساس ظاهر روایات، مرکب از حروف و الفاظ دانسته‌اند. برخى گفته‌اند: اسم ‌اعظم، اسمى معین نیست بلکه هر اسمى را که بنده در حال استغراق در معرفت الهى و انقطاع فکر و عقل از غیر او بر زبان آورد، همان اسم اعظم است.[1]


برخى دیگر، آن را اسمى معین دانسته‌اند که میان آنان دو قول وجود دارد:
الف. ‌اسم اعظم به هیچ وجه نزد آفریدگان معلوم نیست.
ب. اسم اعظم به ‌گونه‌اى معلوم است.[2]


صاحبان قول نخست، پنهان بودن اسم اعظم را بدان جهت دانسته‌اند که مردم بر ذکر همه اسماى الهى مواظبت کنند به این امید که اسم اعظم نیز بر زبانشان جارى شود.[3] شاید بتوان گفت یکى از رازهاى پنهان بودن اسم اعظم، مصون ماندن آن از دست نامحرمان و اغیار است و این خود نوعى تقدس و تنزیه اسم خداست.


صاحبان قول دوم در تعیین اسم اعظم آراى گوناگونى دارند: الف. کلمه «اللّه».[4] ب.‌ کلمه «هو».[5] ج. ‌«الحیّ القیّوم».[6] د. «ذوالجلال والإکرام».[7] هـ‌. ‌حروف مقطعه.[8] و. برخى اسم اعظم را از 11 حرف «أهَمٌ، سَقَکٌ، حَلَعٌ، یَصٌ» مرکب و جامع عناصر چهارگانه (آتش، خاک، هوا ‌و ‌آب) دانسته‌اند.[9]


علامه طباطبایی بر این باور است که هیچ یک از نام‌های خدا را نمی‌توان بزرگ‌تر از دیگر نام‌ها دانست؛ بلکه هر نامی را بنده از روی التجاء و انقطاع کامل از ماسوا بر زبان آورد و به آن توسل جوید، همان برای او اسم اعظم است.[10]


برخی گفته‌اند: اسم اعظم خدا، از جنس واژه و لفظ نیست بلکه مقامی است که هر کس روی این کرسی بنشیند، می‌توان به اذن خدا، کار خدایی انجام دهد.[11]

 

گمانه‌زنی‌‌ها در باب اسم اعظم

1. در پاره‌ای روایات ذیل آیه 40 سوره نمل، گفته شده که مصداق" اَلَّذِى عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکِتب" آصف بن برخیا، وزیر سلیمان پیامبر است. همچنین درباره اسم اعظمى که آصف، خداوند را با آن خواند، برخى بر این عقیده‌اند که «یا‌حىّ یا قیّوم» بوده که به زبان عبرى «آهیا شراهیا» است.


2. علیخان شیرازی در کتاب «کلم طیّب» نقل فرموده که اسم اعظم خدای تعالی آنست که افتتاح او اللَّه و اختتام او هُوَ است و حروفش نقطه ندارد وَلا یَتَغَیَّرُ قَرائَتُهُ اُعْرِبَ اَمْ لَمْ یُعْرَبْ و این در قرآن مجید در ۵ آیه مبارکه از ۵ سوره است: بقره و آل عمران و نساء و طه و تغابن. شیخ مغربی گفته هر که این ۵ آیه مبارکه را وِرد خود قرار دهد و هر روز ۱۱ بار بخواند هر آینه آسان شود برای او هر مهمّی از کُلّی و جُزئی بزودی انشاءاللَّه تعالی

و آن ۵ آیه این است:


اَللَّهُ لا اِلهَ إلاَّ هُوَ الْحَیُّ القَیُّومُ... تا آخر آیت‌الکرسی

(ترجمه: خدایی که نیست معبودی جز او زنده و پاینده است)
 

اَللَّهُ لا اِلهَ إلاَّ هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ، مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ، واَنْزَلَ التَّوْریةَ وَالْإِنْجیلَ مِنْ قَبْلُ هُدیً لِلنَّاسِ، وَاَنْزَلَ الْفُرْقانَ

(ترجمه: خدایی که نیست معبودی جز او زنده و پاینده که کتاب را به حق بر تو نازل فرمود و کتاب‌های پیشین را تصدیق کند و از پیش تورات و انجیل رانازل کرده که هدایتی است برای مردم و فرقان را نیز نازل فرمود)
 

اَللَّهُ لا اِلهَ إلاَّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ اِلی یَوْمِ الْقِیمَةِ لارَیْبَ فیهِ، وَمَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدیثاً

(ترجمه: خدایی که نیست معبودی جز او و قطعاً شما را در روز قیامت گردآورد که شکی در آن نیست و کیست که در گفتار از خدا راستگوتر باشد)
 

اَللَّهُ لا اِلهَ إلاَّ هُوَ، لَهُ الْأَسْمآءُالْحُسْنی

(ترجمه: خدایی که نیست معبودی جز او و همه نامهای نیک از آن اوست)
 

اَللَّهُ لا اِلهَ إلاَّ هُوَ، وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ‌الْمُوْمِنُونَ.

(ترجمه: خدایی که معبودی جز او نیست و بر خدا باید توکل کنند مومنان).

اسم اعظمی که خضر نبی به امام علی (علیه السلام) آموخت

علامه طبرسی در کتاب فخیم "مجمع البیان" در تفسیر سوره توحید، روایت زیر را از کتاب توحید صدوق آورده است:
«یک شب قبل از [جنگ] بدر، خضر علیه السلام را خواب دیدم و به او گفتم: چیزى به من بیاموز که با آن بر دشمنان، نصرت داده شوم.
گفت: بگو: یا هُوَ یا مَن لا هُوَ إلاّ هُوَ، اى او! اى آن که اویى جز او نیست!.
چون صبح شد، آن را براى پیامبر خدا باز گفتم. فرمود: "اى على! اسم اعظم به تو آموخته شده است". در روز بدر، پیوسته این جمله بر زبانم بود».
نیز امیر مومنان، «قل هو اللّه أحد» را خواند و چون آن را تمام کرد، فرمود: «قُل هُوَ اللّه ُ أحَدٌ»، اى او! اى آن که اویى جز او نیست! مرا بیامرز و بر گروه کافران، پیروزم گردان».


در روز صفّین نیز، در حالى که حمله مى کرد، این دعا را مى خواند. عمّار بن یاسر به ایشان گفت: اى امیر مومنان! این اشارات چیست؟
فرمود: «اسم اعظم خدا و ستون توحید است. خدا، که معبودى جز او نیست». سپس آیه: «شهد اللّه أنّه لا إله إلاّ هو؛ خدا، خود، گواهى مى دهد که معبودى جز او نیست» و آخر حشر را قرائت کرد. آن گاه پیاده شد و چهار رکعت پیش از زوال خواند.»


شاید بپرسید طبق قواعد نحو، حرف ندا بر سر ضمیر وارد نمی شود. این شبهه را علامه حسن زاده آملی در کتاب "مدارج قرآن و معارج انسان" چنین پاسخ داده است:
«در این حدیث شریف و نظائر آن کلمه مبارکه هو منادی شده است و حرف یای ندا بر سرش در آمده است و حال اینکه ضمیر، منادی نمی شود علامه بهائی، در صمدیه در شرایط منادی گوید: «و یشترط کونه مظهراً» و شارح آن علامه سیدعلیخان در شرح کبیر صمدیه پس از عبارت مذکور گوید: فلا یجوز نداء المضمر مطلقاً لایقال یا انا ولا یا ایای ولا یا هوولا یا ایاه اجماعاً تا اینکه گوید: و قال شعبان فی الفیته:

و لا تقل عند النداء یا هو

و لیس فی النحاة من رواه

پس در حدیث مذکور یا هو حرف ندا بر سر ضمیر در نیامده است بلکه هو اسمی از اسماء الله است که مسمی آن هویت مطلقه و ذات اقدس است، چه اینکه جمله شریف یا هو یا من لاهو الاهو سخن کسی است که خود پدر نحو و صرف است »


راقم این سطور بر این باور است که جامع‌ترین تحقیق در باب اسم اعظم خدا و حقیقت آن، دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی است که می‌گوید: "در جهان هر پدیده‌اى براى خود علت ویژه‌اى دارد و ضعف و قوتِ معلول بستگى به کیفیت علت از نظر قوه و ضعف دارد; هرگاه اسم اعظم از قبیل الفاظ باشد، سرانجام از دو حالت بیرون نیست، اگر تلفظ شود از مقوله کیفیت مسموع و اگر تصور شود از مقوله امور ذهنى خواهد بود، و در هر دو صورت چگونه مى توان گفت: کیف مسموع و یا صورت خیالى یک شى داراى چنین قوه و قدرتى است که در جهان تحولى ایجاد مى کند، در حالى که خود اسم اعظم بنابر این فرض، معلول نفس و ذهن انسان است.


بنابر این اگر اسماى الهى ـ اعم از اسم وسیع و عام ، یا اسم خاص ـ تأثیرى در آفرینش دارند، به خاطر واقعیتهاى آنها است، نه به خاطر الفاظى که از آنها حکایت مى کند و نه به خاطر معانى بى اثرى که از آنها در ذهن پدید مى آید; طبعاً باید گفت موثر در هر چیز خدا است. از آن نظر که واقعیت این اسما را دارد، نه لفظ مسموع موثر بوده و نه مفاهیم محض.


از طرف دیگر خدا نوید مى دهد که من دعاى دعوت کنندگان را اجابت مى کنم و مى فرماید:( ... أُجیبُ دعوةَ الدّاعِ إِذا دَعان... ) [بقره/186] ، ولى مقصود آیه هر نوع دعا نیست، ولو دعایى که هنوز از اسباب طبیعى منقطع نشده و توجه کامل به خدا تحقق نیافته است، بلکه ناظر به کسى است که از هر سببى چشم بپوشد و فقط به پروردگار خود توجه کند; در این صورت با حقیقت اسمى که با درخواست او کاملاً مناسب است، ارتباط پیدا مى کند و واقعیت، اثر خود را مى گذارد و دعاى او مستجاب مى شود و این است معنى خواندن با اسم، هرگاه او با اسمى که ارتباط برقرار کرده، اسم اعظم باشد، همه چیز از او اطاعت مى کند و دعاى او مستجاب مى شود.


این که مى گویند خدا اسم اعظم را به برخى از پیامبران آموزش داده، مقصود این است که راه انقطاع از غیر خدا و توجه به خدا را به روى آنان باز کرده که در همه جا با واقعیت این اسم، ارتباط برقرار مى کنند و دعاى آنان مستجاب مى شود.
بنابر این روایات را باید چنین تفسیر کرد و اسماى لفظى و صور ذهنى را، اسم اسم نامید."[12] و [13]

 

-------------------------------------------------------------------------
1.شرح اسماءاللّه الحسنى، ص‌ 92؛ مصباح‌الشریعه، ص‌ 133.
2. شرح اسماء اللّه الحسنى، ص‌ 94.
3. همان، ص‌ 102.
4. جامع‌البیان، مج‌ 14، ج‌ 28، ص‌ 72؛ التفسیرالکبیر، ج‌ 1، ص‌ 115؛ الصافى، ج‌ 1، ص‌ 81.
5. شرح اسماء اللّه الحسنى، ص‌ 94.
6. همان، ص‌ 99؛ مجمع‌البیان، ج‌ 2، ص‌ 696؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج‌ 1، ص‌ 37.
7. شرح اسماء اللّه الحسنى، ص‌ 100؛ مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 349؛ تفسیر ‌صدرالمتألهین، ج‌ 4، ص‌ 37.
8. شرح اسماء اللّه الحسنى، ص‌ 100؛ جامع البیان، مج، ج‌ 1، ص‌ 130.
9. فى ملکوت اللّه، ص‌ 37.
10.علامه طباطبایی، المیزان، ج۸/ ۱۸۰-۱۸۶
11.عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قران کریم، جلد ۶، چاپ چهارم، مرکز نشر اسرا، ص. ۲۶۶3.
12. محمد حسین طباطبایى، المیزان، ج8، ص370 ـ 371.
13. جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج2، ص 79 ـ 81.

 

 

منبع: سایت عرفان به نشانی https://erfan.ir/farsi

 

شرح دعای «یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ» از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

شرح دعای «یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ» از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

 

ماه مبارک رمضان‏ براى این است که مردم با دعاکردن، به همه این روزها و شب ها اهمیت دهند، چرا که خداوند اجابت را در میان دعاها، در زمان ‏ها و مکان ‏هایى که مظان اجابت دعاست‏، پنهان کرده تا همه مردم به دعاها روی آورند.

در این میان، دعای «یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ» از جمله دعاهایى است که از مضامین و محتواى بسیار بلندى برخوردار است، و قرائت آن در ماه مبارک رمضان‏ بعد از نمازهاى واجب توصیه شده است؛ «سید بن طاووس» از امام صادق و امام کاظم علیهما السلام روایت کرده است که فرمودند: از اول ماه تا آخر ماه مبارک بعد از هر نماز فریضه‏ اى، آن دعای شریف زمزمه شود.

خداشناسی در دعای «یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ»

«یا عَلِىُّ، یا عَظیمُ، یا غَفُورُ، یا رَحیمُ، اَنْتَ الرَّبُّ الْعَظیمُ، الَّذى لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىءٌ ،وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ؛ اى برتر و با عظمت، اى آمرزنده و مهربان، تویى پروردگار با عظمتى که چیزى همانندت نیست‏ و تویى شنواى بینا».

فراز های فوق پیرامون مسأله خداشناسى‏ سخن مى‏ گوید. «علو مقام و عظمت خداوند» اولین و دومین اوصاف الهی در این دعاست.

کلمه «على» که از ماده «علو» گرفته شده به معنى بلند مقام است، و نیز به کسى گفته مى ‏شود که قادر و قاهر است و کسى قدرت مقاومت در برابر اراده او ندارد.

هم چنین تنوع موارد استعمال کلمه‏ «عظیم‏» در قرآن مجید نشان می دهد، این واژه به هر چیزى که به نوعى داراى بزرگى، عظمت و وسعت باشد اطلاق مى‏ گردد.

در ادامه دو صفت‏ از صفات مهر آمیز خدا، یعنی «غفور» و «رحیم» ذکر شده که بیان کننده نهایت لطف و رحمت خداست‏، و به جنبه آمرزش خداوند اشاره دارد، که بیان غفران و رحمت الهی جنبه امیدوارى را در میان دعا کنندگان غلبه می دهد.

«اَنْتَ الرَّبُّ الْعَظیمُ؛ تویى پروردگار با عظمت»؛ یعنی او هم «رب‏» است و پروردگار، و هم «عظیم‏» است و قادر و مقتدر.

واژه «ربّ‏» در اصل به معناى پرورش و تربیت کننده و سوق دهنده به کمال است، و هنگامى که به طور مطلق به کار رود تنها بر خداوند اطلاق مى‏ شود چرا که او مالک حقیقى و مربى و مصلح همه چیز است.

تعبیر به «رب‏» (مالک و مربى) در این دعای شریف، بهترین محرک براى تفکر و اندیشه است، چرا که مهم ترین مساله در زندگى انسان این است که بداند از ناحیه چه کسى آفریده شده؟ و امروز صاحب اختیار و مربى و ولى نعمت او کیست؟

 «الَّذى لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىءٌ؛ که چیزى همانندت نیست». این جمله در حقیقت پایه اصلى شناخت تمام صفات خداست که بدون توجه به آن به هیچ یک از اوصاف پروردگار نمى‏ توان پى‏ برد، زیرا خطرناک ترین پرتگاهى که بر سر راه پویندگان طریق «معرفة الله» قرار دارد همان پرتگاه «تشبیه» است که خدا را در وصفى از اوصاف شبیه مخلوقاتش بدانند این امر سبب مى‏شود که به دره شرک سقوط کنند.

سپس اوصاف دیگر ذات مقدسش آمده است: «وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ؛ و تویى شنواى بینا».

مقصود از توصیف خداوند به این دو صفت این است که تمام دیدنى ‏ها و شنیدنى‏ ها پیش او حاضرند، هرگز خداوند از آنها غافل نیست، به عبارت دیگر آنچه را که دیگران با چشم و گوش مى‏ بینند و یا مى‏ شنوند، او با علم نامتناهى خود از آنها آگاه بوده و اطّلاع دارد.

شناخت ماه مبارک رمضان

«وَهذا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَکَرَّمْتَهُ، وَشَرَّفْتَهُ وَفَضَّلْتَهُ عَلَى الشُّهُورِ، وَهُوَ الشَّهْرُ الَّذى فَرَضْتَ صِیامَهُ عَلَىَّ، وَهُوَ شَهْرُرَمَضانَ، الَّذى اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ؛ و این ماهى است که عظمت بخشیده و گرامى داشتى و بر ماه هاى دیگر شرافت و برترى دادى، و ماهى است که روزه ‏اش را بر من واجب فرمودى و این همان ماه‏ رمضانى است که قرآن را در آن فرو فرستادى».

 ماه رمضان‏، از ماه هاى بسیار پرفضیلت است‏ به نحوی که آن ماه مبارک‏ را «شهر الله؛ ماه خدا» مى‏ نامند. که اشاره به عظمت ماه مبارک رمضان‏ است؛ وگرنه همه ‏جا خانه او و همه ماه‏ ها ماه او است.

اینکه ماه رمضان براى روزه گرفتن انتخاب شده بخاطر این است که این ماه بر سایر ماه ها برترى دارد.

در ادامه خداوند متعال، اهمیت و ارزش ماه رمضان را به خاطر نزول قرآن در این ماه مى‏ داند. معناى این سخن آن است که قرآن آن قدر ارزشمند و والاست که شعاع آن، ماه رمضان، که بسان ظرفى براى قرآن است، را نیز گران بها کرده است. 

این ویژگى‏ مهم که در ماه رمضان واقع شد تصادفى نیست بلکه بین آن ارتباط وجود دارد، ماه رمضان ماه تربیت است و تربیت بدون تعلیم نمى‏ شود و قرآن تعلیم دهنده است و باید قرآن در این ماه نازل شود و بهار تلاوت قرآن باشد، در نتیجه آنها که در این ماه خود را ساختند مقدرات خود را در این ماه تعیین مى‏ کنند.

 

شناخت قرآن

«هُدىً لِلنّاسِ وَبَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَالْفُرْقانِ؛ که مایه هدایت انسان ها و نشانه هدایت و جدا کننده حق از باطل است‏».

این جملات قرآن مجید را در سه جمله توصیف مى‏ کند: 1. هدى للناس. 2. بینات من الهدى. 3. والفرقان.

به نظر مى ‏رسد تفاوت آنها به این شرح زیر باشد:

هدایت قرآن مجید داراى سه مرحله است؛ در مرحله نخست: (هُدىً لِلنّاسِ) براى تمام مردم، با تمام تفاوت ها و اختلافاتى که در سطح درک و معرفت و علم و دانش و آگاهى و دیگر امور دارند، مایه هدایت است. و همگان را هدایت مى‏ کند. این مرحله هدایت عامه است، و شامل همه توده ‏هاى مردم مى ‏گردد.

اما در مرحله دوم: (وَبَیِّناتٍ مِنَ الْهُدىِ) افراد خاصى را شامل مى‏ شود؛ کسانى که بینش عمیق ‏ترى دارند. قرآن مجید براى این دسته از افراد نشانه ‏هاى روشنى ذکر کرده است. بنابراین، «وَبَیِّناتٍ مِنَ الْهُدىِ»، هدایت هاى مخصوصى است که ویژه گروه خاصى است.

و مرحله سوم (َالْفُرْقانِ) ویژه أخص الخواص است. آنها که مراحل عالى ایمان و تقوا را پیموده، و بر اثر آن نورانیت خاصى پیدا کرده ‏اند، تا آنجا که قادر بر تشخیص حق از باطل هستند.

اینها به مرحله ‏اى از کمال دست یافته ‏اند که چنانچه حق و باطل در مسائل مختلف فرهنگى، سیاسى، اقتصادى، اعتقادى، و مانند آن مشتبه شود، با نور فرقان خویش، به راحتى راه را از چاه تشخیص داده، و به سوى حق گام بر مى‏ دارند.

شناخت شب قدر

« وَجَعَلْتَ فیهِ لَیْلَةَ الْقَدْرِ، وَجَعَلْتَها خَیْراً مِنْ اَلْفِ شَهْرٍ؛ و شب قدر را در این ماه مقرر داشتی، که آن شب را بر هزار ماه برتری دادی».

در اینکه «لیلة القدر» در ماه رمضان‏ است تردیدى نیست، چرا که جمع میان آیات قرآن همین معنى را اقتضا مى‏کند، از یک سو مى‏ گوید: «شهرُ رَمَضانَ‏ الَّذى انزِلَ فیهِ القُرآن‏؛ قرآن در ماه رمضان نازل شده است»، و از سوى دیگر مى‏ فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ؛ ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم».

‏بهتر بودن این شب از هزار ماه به خاطر ارزش عبادت و احیاى آن شب است، و روایات فضیلت لیلة القدر و فضیلت عبادت آن، که در کتب شیعه‏ و اهل سنت فراوان است این معنى را کاملا تأیید مى‏ کند.

شناخت آداب دعا

«فَیاذَالْمَنِّ وَلا یُمَنُّ عَلَیْکَ مُنَّ عَلَىَّ بِفَکاکِ رَقَبَتى مِنَ النّارِ فیمَنْ تَمُنُّ عَلَیْهِ وَاَدْخِلْنِى الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ یااَرْحَم َالرّاحِمینَ؛ پس اى صاحب هر منتى که منتى بر تو نیست، با رهاییم از آتش در میان آنان که بر آنها منت نهاده ‏اى بر من منت گذار، و در بهشت داخلم کن به رحمتت اى مهربان ترین مهربانان».

منّت از ماده «منّ» به معنى وزنه مخصوصى است که با آن وزن مى‏کنند، سپس به هر نعمت سنگین و گرانقدرى اطلاق شده، منّت بر دو گونه است اگر جنبه عملى داشته باشد (به معنى بخشش نعمت گرانقدر) ممدوح است، و منت‏ هاى الهى از این قبیل است، ولى اگر جنبه لفظى داشته باشد مانند منّت بسیارى از انسان ها عملى است زشت و ناپسند.

افراد کوته ‏فکر غالباً تصورشان این است که با قبول ایمان، و انجام عبادات و طاعات، خدمتى به ساحت قدس الهى یا پیامبر صلی الله علیه و آله و اوصیاى او کرده ‏اند، و به همین دلیل انتظار پاداش دادند. در حالی که خدا خالى از هر نقصى است و خالى از نقص و کمبود، احتیاج به عبادت ما ندارد که رفع نیاز کند، و از معصیت ما ضربه ‏اى ببیند، حتى ما نمى‏ توانیم با اسلام خود منّتى بر ساحت خداوندى بنهیم، بلکه او بر ما منّت‏ دارد، که خودش به پیامبرش فرمود: «یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلإِیمَانِ؛ آنها بر تو اى پیامبر به خاطر اسلام آوردنشان منت مى‏ گذارند بگو منت نگذارید بر من اسلامتان را، بلکه خداوند منت بر شما گذارده که هدایت کرد شما را براى ایمان آوردن».

لذا آنچه از طاعات و عبادات بر عهده ماست، منتى از حق است زیرا اصلاح حال ما فقط با انجام دادن فرایض صورت مى‏ گیرد و آنچه از خداوند به‏عنوان طاعت و عبادت صادر مى‏ شود وظیفه ما و براى اصلاح حال خود ما وضع شده است.

 

به تعبیر شاعر:

تو بندگى چو گدایان به شرط مزد نکن‏                  که خواجه خود روش بنده‏ پرورى داند

 

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

 

 

منبع : https://makarem.ir/news/fa/News/Details/419558

 

 

 

 

https://s8.uupload.ir/files/doa15_cf9l.jpg

 

 

زکات فطره را می شود به فرزند فقیر یا والدین فقیر خود داد؟

مصرف زکات فطره 

سوال : زکات فطره  را می شود به فرزند فقیر یا والدین فقیر خود داد؟

پاسخ :
آیت الله خامنه ای: والدین و فرزندان در هر شرایطی واجب النفقه یکدیگرند و نمی توانند به هم فطریه بدهند.
آیت الله مکارم شیرازی:  زکات فطره را به واجب النفقه (پدر، مادر، زن و فرزند) نمیتوان داد.

آیت الله سیستانی و وحید خراسانی : خیر
آیت الله فاضل : فرزند واجب النفقه پدر و پدر واجب النفقه فرزندان می باشند. دادن زکات فطره به واجب النفقه جایز نیست. بنابر این پدر نمی تواند زکات فطره اش را به فرزند فقیرش بدهد و نیز فرزند نمی تواند زکات فطره را به پدرش فقیرش بدهد، البته اگر فرزند یا پدر بدهکار باشد و نتواند بدهی خود را ادا کند در این صورت پدر می‌تواند از زکات فطره بدهی فرزند را ادا کند و نیز فرزند می تواند از زکات فطره بدهی پدر خود را پرداخت کند.

استفتائات موجود در واحد پاسخ به سؤالات اداره تبلیغ اینترنتی حوزه های علمیه 

-------------------------------------------------

احکام زکات فطره 

سوال : چه شرایطی برای پرداخت زکات فطره به فقیر لازم است؟

1- شراب خوار، بی نماز و متجاهر به فسق نباشد.

2- زکات فطره در مسیر حرام مصرف نشود.

3- شیعه دوازده امامی باشد.

4- واجب النفقه کسی نباشد.


به پایگاه تخصصی فقه و احکام بپیوندید. آدرس http://www.askahkam.ir


اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین