آدرس امام زمان (علیه السلام)
از علامه حسن زاده آملی پرسیدند: آدرس امام زمان (علیه السلام) کجاست؟ کجا می شود حضرت را پیدا کرد؟ ایشان فرمودند: آدرس حضرت در قرآن کریم آیه آخر سوره قمر است که می فرماید:
(( فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر))
هر جا که صدق و درستی باشد، هر جا که دغل کاری و فریب کاری نباشد، هر جا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، امام زمان (علیه السلام) آنجا تشریف دارند...
جزیره خضراء کجاست؟
این سوال را آیت الله بهجت پاسخ می دهند : حضرت آیت الله بهجت خدایش بیامرزد فرمودند: « جزیره خضراء آن دلی است که امام زمان در آن تاب بیاورد، اگر امام زمان علیه السلام در دلت آمد، آن دل جزیره خضراء است، مردم باید دور این دل بگردند، کجا می گردی دنبال جزیره خضراء؟! امام زمان همراه توست، چرا ما باید حضرت را منحصر و محصور در آنجا بکنیم؟! من بگویم امام زمان در جزیره ای در فلان کشور تشریف دارند، نخیر، یقینا بدانید که امام زمان علیه السلام از رگ گردن به من و تو نزدیکتر است.»
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود
طلب از گم شدگان لب دریا می کرد
آیت الله بهجت: آیا جزیره خضراء یک جای ثابتی است؟ یا اینکه هر کجا حضرت باشد آنجا جزیره خضراء است؟! موید نظر دوم اینکه؛ حضرت خضر (علیه السلام) که از آب حیات نوشیده، هر کجا رود آنجا سبزه می روید!
کما اینکه درباره حضرت حضر (علیه السلام) است که؛ هر کجا ذکر شود - و نام او برده شود - آنجا حاضر است! هر وقت او را یاد کردید، به او سلام کنید. آیا امکان دارد که حضرت حجت (عج الله تعالی فرجه الشریف) که از او بالاتر است، چنین نباشد؟!
دل اهل ایمان، سبز و خرم و پایگاه حضرت حجت (عج الله تعالی فرجه الشریف) است. قلب مومن جزیره خضراء است ... قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و با خدا پیدا کنید، تا برای شما امضاء کنیم که امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) آن جا هست. آیت الله بهجت رحمة الله علیه فرمودند؛ جزیره خضرا قلب مومن است.
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
نقل شده از کانال تلگرامی منتظران ظهور به نشانی montazeran313313@
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست
لحظات آخر امام حسن عسکری (علیه السلام) و آمدن فرزند به بالین پدر
پس ابو سهل گفت که: داخل شدم بر امام حسن عسکرى علیه السلام در مرضى که به همان مرض از دنیا رحلت فرمود و در نزد آن حضرت بودم که امر فرمود خادم خود عقید را و این خادمى بود سیاه از اهل نوبه و خدمت کرده بود حضرت امام على نقى علیه السلام را، فرمود: اى عقید! بجوشان از براى من آب را با مصطکى، پس جوشانید و صیقل جاریه که مادر حضرت حجت علیه السلام باشد آن آب را براى امام حسن علیه السلام آورد. پس همین که قدح را به دست آن جناب داد و خواست بیاشامد دست مبارکش لرزید و قدح به دندانهاى ثنایاى نازنینش خورد پس قدح را از دست نهاد و به عقید فرمود: داخل این اطاق میشوى می بینی کودکى را به حال سجده او را بیاور نزد من.
ابو سهل گوید که: عقید گفت من داخل شدم به جهت پیدا کردن آن طفل ناگاه نظرم افتاد به کودکى که سر به سجده نهاده بود و انگشت سبابه را به سوى آسمان بلند کرده بود، پس سلام کردم بر آن جناب، آن حضرت مختصر کرد نماز را و چون تمام کرد عرض کردم که: سید من میفرماید تو را که نزد او بروى، پس در این هنگام مادرش صیقل آمد و دستش را گرفت و برد او را به نزد پدرش امام حسن علیه السلام.
ابو سهل میگوید: چون آن کودک به خدمت امام حسن علیه السلام رسید سلام کرد نگاه کردم بر او.
و اذا هو درّىّ اللّون و فى شعر رأسه قطط، مفلّج الاسنان.
یعنى: دیدم که رنگ مبارکش روشنایى و تلألؤ دارد و موى سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندانهایش گشاده است،
همین که امام حسن علیه السلام نگاهش به کودک افتاد بگریست و فرمود: یا سید اهل بیته، اسقنى الماء فانى ذاهب الى ربى.
اى سید اهل بیت خود! مرا آب بده همانا من میروم به سوى پروردگار خود (یعنى وفاتم نزدیک شده). پس آن آقا زاده آن قدح آب جوشانیده با مصطکى را گرفت به دست خویش و حرکت داد لبهایش را و سیرابش کرد، چون امام حسن علیه السلام آب را آشامید فرمود: مرا مهیا کنید از براى نماز، پس در کنار آن حضرت دستمالى افکندند و آن طفل وضو داد پدر خود را به یک مرتبه یک مرتبه (یعنى به اقلّ واجب) و مسح کرد بر سر و قدمهاى او، پس امام حسن علیه السلام با وى فرمود: بشارت باد تو را اى پسرک من! تویى صاحب الزمان و تویى مهدى و حجت خدا بر روى زمین و تویى پسر من و کودک من و منم پدر تو، تویى م ح م د بن الحسن، بن على، بن محمد، بن على، بن موسى، بن جعفر، بن محمد، بن على، بن الحسین، بن على، بن ابى طالب علیهم السلام و پدر تو است رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم و تویى خاتم ائمه طاهرین و بشارت داد به تو رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم و نام و کنیه داد تو را، و این عهدى است به سوى من از پدرم از پدرهاى طاهرین تو.
صلى اللّه على اهل البیت ربّنا انّه حمید مجید.
پس وفات کرد امام حسن علیه السلام در همان وقت صلوات اللّه علیهم اجمعین.
ساعات آخر عمر، امام حسن عسکری علیه السلام
رو به غلامش عقید کرد و فرمود: به آن حجره برو، کودکی را می بینی که در پشت پرده به سجده افتاده است، او را نزد من بیاور. غلام به آن جا رفت، کودکی را که چهره ای درخشان داشت در حال سجده دید، او را متوجه کرد نزد پدر آمد. وقتی نگاه امام حسن عسکری به چهره نورانی امام زمان افتاد، گریه کرد و فرمود: یا سَیِّدَ اَهْل ِ بَیْتِهِ إسْقِنِی الْمَاءَ فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی؛ ای سرور اهل خانه من، به من آب بیاشام همانا من به سوی پروردگارم می روم( وفاتم نزدیک است) در حالی که دست های امام عسکری از شدت مسمومیت می لرزید، حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) با دست های مبارک خود آب در دهان مبارک پدر می ریخت.
بعد از مدتی امام به شهادت رسید، امام زمان هم بر بدن پدر نماز خواندند.
نمی دانم با چه حالی امام زمان بر بدن بابا نماز خواندند
کربلا هم طایفه بنی اسد آمدند. نخست تصمیم داشتند بدن امام حسین را دفن کنند، ولی پیکر او و سایر شهدا را که سر در بدن نداشتند، نشناختند. حیران بودند چه کنند؟ ناگاه دیدند سوار ناشناسی نزد آنها آمد و به آن ها گفت: برای چه اینجا آمده اید؟ گفتند: برای دفن این اجساد مطهر آمده ایم ولی بدن ها را نمی شناسیم. صدا زد، من این بدن ها را می شناسم.آمد کنار بدن بابا، گریه کرد و قبری مهیا کرد، بدن بابا را به خاک سپرد. قبر را پوشاند و با سرانگشت روی قبر نوشت: هَذَا قَبْرُ الحُسَیْن ِ بِن ِ عَلِّی بِنِ ابیطالب الذی قَتَلُوه عَطْشَاناً غَریْباً؛ این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند.
منابع
بحارالانوار،ج52،ص16؛ غیبة الطوسیف ص273: منتخب الانوار، ص142
منتهی الآمال،ص1206؛ سوگنامه آل محمد، ص149
سوگنامه آل محمد، ص 408-406
منبع کتاب مقتل\" روضه های استاد رفیعی \" ص78
نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم
داستان واقعی
ملاقات خانم خانه دار با امام زمان ارواحنافداه در مجلس روضه!
ایام عزاداری سیدالشهدا علیه السلام نزدیک بود، هر سال یک دهه عزاداری داشتند در حسینیه، امسال اما شور و اشتیاق عجیبی از امام زمان ارواحنافداه در دلش افتاده بود، قبل از شروع عزاداری ها نشست رو به قبله و با آقایش خلوتی کرد، با خواهش و تمنا از مولا خواست بخاطر جد غریبش هم که شده امسال به مجلس آنها هم بیاید، به دلش الهام شد خبری در راه است...
شب اول عزاداری رسید، قبل از شروع مراسم، بالای مجلس پتوی نویی را چهارلا کرد و یک پشتی استفاده نشده روی آن گذاشت، به شوهرش سفارش کرد کسی اینجا نشیند، شوهرش پرسید چرا؟ جواب داد، این، جای آقایم است... شوهر تبسمی کرد و گفت: چشم...
شبهای عزاداری یکی یکی سپری میشد، هر شبی که می رسید در طول مراسم همه حواسش به همان جای خالی بود، مدام پرده را کنار میزد و قسمت مردانه را وارسی میکرد، چشم میدوخت به همان جای خالی... شب آخر هم آمد، خبری نشد، عزاداری هم تمام شد، خبری نشد، موقع صرف غذا شد، رفت به آشپزخانه، بغض گلویش را فشار میداد، دلش داشت میترکید، اشکش سرازیر شد، گفت برای بار آخر بروم آن جای خالی را ببینم، پرده را کنار زد، سید معمم جلیل القدری را دید، همان جا نشسته بود، او جمعیت را میدید اما انگار هیچکس او را نمیدید، همه مشغول صحبت کردن بودند، توجهی نداشتند به او، روضه خوان دعای آخر مراسم را میخواند، جوان خوش سیما دستانش را به سمت آسمان بلند کرده بود و بعد از هر دعایی با لحن ملیحی آمین میگفت، غذا را آوردند، چند لقمه ای از غذا به آرامی در دهان گذاشت، چندین بار با مهربانی به سمت آشپزخانه نگاه میکرد و تبسم... بوی عطر عجیبی حسینه را پُر کرده بود...
یکی از خانم ها که در آشپزخانه مشغول بود گفت چه بوی عطر فوقالعاده ای در فضا پیچیده، دوباره پرده را کنار زد، نگاهش را به جای همیشگی انداخت اما کسی را ندید، از درب خروج هم هیچکس خارج نشده بود، شوهرش را سریع صدا زد، تو کسی را با این مشخصات ندیدی در قسمت مردانه، نشسته بود همان جایی که آماده کرده بودم، شوهرش جواب داد نه ولی عطر بسیار خوشی در قسمت مردانه پیچیده بود که همه متوجه شدند، این صحبت را که از شوهرش شنید خیلی منقلب شد، صحبت حضور مولا در مراسم دهن به دهن در حسینیه پیچید، جمعیت منقلب شده بود، صدای ناله یا صاحب الزمان تا ساعتها بعد شنیده میشد...
صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم
منبع: برداشتی آزاد از تشرف خانم محمدی
پایگاه اطلاع رسانی مهدیه تهران
【 اللّهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
نقل شده از کانال تلگرامی منتظران ظهور به نشانی montazeran313313@
به تو از دور سلام