با علی بن مهزیار در سرود سلام فرمانده آشنا شوید
از اصحاب نزدیک و خاص امام جواد، امام هادی و امام عسکری (علیهم السلام)
- تشرف و ملاقات با امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) پس از 20 سال سفر حج
- چند روز مهمان و سفیر امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) شدن
- فراگیری معارف و احکام اسلام، نزد این سه امام
- از فقها، محدثان و دانشمندان معروف شیعه
- دانشمندی موثق و مورد اعتماد سه امام
- بر عهده داشتن وکالت امام جواد و امام عسکری (علیهم السلام)
- مورد تجلیل و وثوق و اعتماد کامل بین علما
- راوی احادیث بسیاری از امامان (علیهم السلام)
- مولف 33 کتاب در زمینه های قرآن، فقه و تاریخ
منبع: تبیان
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.
لحظات آخر امام حسن عسکری (علیه السلام) و آمدن فرزند به بالین پدر
پس ابو سهل گفت که: داخل شدم بر امام حسن عسکرى علیه السلام در مرضى که به همان مرض از دنیا رحلت فرمود و در نزد آن حضرت بودم که امر فرمود خادم خود عقید را و این خادمى بود سیاه از اهل نوبه و خدمت کرده بود حضرت امام على نقى علیه السلام را، فرمود: اى عقید! بجوشان از براى من آب را با مصطکى، پس جوشانید و صیقل جاریه که مادر حضرت حجت علیه السلام باشد آن آب را براى امام حسن علیه السلام آورد. پس همین که قدح را به دست آن جناب داد و خواست بیاشامد دست مبارکش لرزید و قدح به دندانهاى ثنایاى نازنینش خورد پس قدح را از دست نهاد و به عقید فرمود: داخل این اطاق میشوى می بینی کودکى را به حال سجده او را بیاور نزد من.
ابو سهل گوید که: عقید گفت من داخل شدم به جهت پیدا کردن آن طفل ناگاه نظرم افتاد به کودکى که سر به سجده نهاده بود و انگشت سبابه را به سوى آسمان بلند کرده بود، پس سلام کردم بر آن جناب، آن حضرت مختصر کرد نماز را و چون تمام کرد عرض کردم که: سید من میفرماید تو را که نزد او بروى، پس در این هنگام مادرش صیقل آمد و دستش را گرفت و برد او را به نزد پدرش امام حسن علیه السلام.
ابو سهل میگوید: چون آن کودک به خدمت امام حسن علیه السلام رسید سلام کرد نگاه کردم بر او.
و اذا هو درّىّ اللّون و فى شعر رأسه قطط، مفلّج الاسنان.
یعنى: دیدم که رنگ مبارکش روشنایى و تلألؤ دارد و موى سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندانهایش گشاده است،
همین که امام حسن علیه السلام نگاهش به کودک افتاد بگریست و فرمود: یا سید اهل بیته، اسقنى الماء فانى ذاهب الى ربى.
اى سید اهل بیت خود! مرا آب بده همانا من میروم به سوى پروردگار خود (یعنى وفاتم نزدیک شده). پس آن آقا زاده آن قدح آب جوشانیده با مصطکى را گرفت به دست خویش و حرکت داد لبهایش را و سیرابش کرد، چون امام حسن علیه السلام آب را آشامید فرمود: مرا مهیا کنید از براى نماز، پس در کنار آن حضرت دستمالى افکندند و آن طفل وضو داد پدر خود را به یک مرتبه یک مرتبه (یعنى به اقلّ واجب) و مسح کرد بر سر و قدمهاى او، پس امام حسن علیه السلام با وى فرمود: بشارت باد تو را اى پسرک من! تویى صاحب الزمان و تویى مهدى و حجت خدا بر روى زمین و تویى پسر من و کودک من و منم پدر تو، تویى م ح م د بن الحسن، بن على، بن محمد، بن على، بن موسى، بن جعفر، بن محمد، بن على، بن الحسین، بن على، بن ابى طالب علیهم السلام و پدر تو است رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم و تویى خاتم ائمه طاهرین و بشارت داد به تو رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم و نام و کنیه داد تو را، و این عهدى است به سوى من از پدرم از پدرهاى طاهرین تو.
صلى اللّه على اهل البیت ربّنا انّه حمید مجید.
پس وفات کرد امام حسن علیه السلام در همان وقت صلوات اللّه علیهم اجمعین.
ساعات آخر عمر، امام حسن عسکری علیه السلام
رو به غلامش عقید کرد و فرمود: به آن حجره برو، کودکی را می بینی که در پشت پرده به سجده افتاده است، او را نزد من بیاور. غلام به آن جا رفت، کودکی را که چهره ای درخشان داشت در حال سجده دید، او را متوجه کرد نزد پدر آمد. وقتی نگاه امام حسن عسکری به چهره نورانی امام زمان افتاد، گریه کرد و فرمود: یا سَیِّدَ اَهْل ِ بَیْتِهِ إسْقِنِی الْمَاءَ فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی؛ ای سرور اهل خانه من، به من آب بیاشام همانا من به سوی پروردگارم می روم( وفاتم نزدیک است) در حالی که دست های امام عسکری از شدت مسمومیت می لرزید، حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) با دست های مبارک خود آب در دهان مبارک پدر می ریخت.
بعد از مدتی امام به شهادت رسید، امام زمان هم بر بدن پدر نماز خواندند.
نمی دانم با چه حالی امام زمان بر بدن بابا نماز خواندند
کربلا هم طایفه بنی اسد آمدند. نخست تصمیم داشتند بدن امام حسین را دفن کنند، ولی پیکر او و سایر شهدا را که سر در بدن نداشتند، نشناختند. حیران بودند چه کنند؟ ناگاه دیدند سوار ناشناسی نزد آنها آمد و به آن ها گفت: برای چه اینجا آمده اید؟ گفتند: برای دفن این اجساد مطهر آمده ایم ولی بدن ها را نمی شناسیم. صدا زد، من این بدن ها را می شناسم.آمد کنار بدن بابا، گریه کرد و قبری مهیا کرد، بدن بابا را به خاک سپرد. قبر را پوشاند و با سرانگشت روی قبر نوشت: هَذَا قَبْرُ الحُسَیْن ِ بِن ِ عَلِّی بِنِ ابیطالب الذی قَتَلُوه عَطْشَاناً غَریْباً؛ این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند.
منابع
بحارالانوار،ج52،ص16؛ غیبة الطوسیف ص273: منتخب الانوار، ص142
منتهی الآمال،ص1206؛ سوگنامه آل محمد، ص149
سوگنامه آل محمد، ص 408-406
منبع کتاب مقتل\" روضه های استاد رفیعی \" ص78
نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم
عسگـــری یا عسکـــری ؟
عسگری به معنای عقیم و بیدانه است؛
همانطور که انگور عسگری به جهت بی دانه بودنش به این نام مشهور شده
لذا دشمنان از این شهرت برای اثبات عقیم بودن امام و عدم وجود امام زمان استفاده میکرده و میکنند.
.....اما
عسکر محلهای بوده در شهر سامرا که لشکرگاه و محل توقف سپاه خلفای عباسی در آنجا قرار داشت.
خلفای عباسی برای زیر نظر داشتن فعالیتهای فرهنگی، علمی و سیاسی امام هادی (علیه السلام)، آن حضرت را در سال 236 ه.ق از مدینه به سامرا انتقال و در محله عسکر سکونت دادند. چون امام حسن عسکری (علیه السلام) و پدر بزرگوارش امام هادی (علیه السلام) در محله عسکر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگی میکردند و به عسکری لقب یافتند و این لقب مشترک بین آن حضرت و پدرشان امام هادی (علیه السلام) است و آنها را عسکریین گفتهاند.
اگر بنا بود این لفظ به (گاف) نوشته یا تلفظ شود، باید امام هادی نیز عقیم میبود و از نعمت فرزند محروم تلقی میشد.
از سوی دیگر عسکر لفظی عربی است و اصولا در زبان عربی حرف گاف وجود ندارد. پس آنچه صحیح است، عسکری (با کاف) است، نه عسگری (با گاف).
در به وجود آمدن شایعه عقیم بودن حضرت، عوامل مختلفی چون خلفای عباسی، جعفر کذاب و فردی به نام زبیری تاثیری به سزا داشتند.
شایسته است با نشر این مطلب کمر همت بسته و در ترویج کلمه صحیح عسکری به جای عسگری کوشش کنیم.
أللَّـهُـمَ عَجِّلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم
امام حسن عسکری علیه السلام در سال ۲۳۲هجری در شهر مدینه متولد شدند. مادرشان بانویی پارسا به نام «حدیث» و معروف به «جدة» بودند. در فضل و مقامات آن بانو همین بس که تا چندی پس از شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) پاسخگوی نیازهای شیعیان بود.
در دوران حکومت متوکل خلیفه سفاک و خونریز عباسی آن حضرت به همراه پدر بزرگوارشان به اکراه در شهر سامرا ساکن شدند. شهرت ایشان به عسکری از این جهت است که در پایتخت حکومت عباسیان و در منطقه نظامی و لشگری زیر نظر ظالمان زندگی میکردند.
پس از شهادت پدر بزرگوارشان تا 6 سال عهده دار مقام امامت بودند. در این مدت سه خلیفه عباسی به خلافت رسیده و هر یک به گونهای این مقام جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را با رفتار خود آلوده کردند. خلفایی که تنها نام خلافت را یدک میکشیدند و در عمل هر فسق و فجوری را مرتکب میشدند. آنچه برایشان اهمیت نداشت هدایت مردم و پیروی از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بود. گرچه مهتدی عباسی خود را هم چون عمر بن عبدالعزیز در میان بنی امیه میدانست و به ظاهر به دنیا پشت کرده و بساط فسق و فجور را جمع کرده بود ولی از برخوردش با امام به خوبی برداشت میشود که این تظاهرش به جهت حفظ مقام و آبرو پیدا کردن بوده است.
در این مدت امام حسن عسکری (علیه السلام) با اینکه در شدیدترین تدابیر امنیتی بسر میبرد لکن به بهترین وجه ممکن مردم را هدایت فرموده و از آسیبهای جدی به پیکره دین اسلام جلوگیری فرمود. آن حضرت با مدیریت سازمان وکالت از طریق نمایندگان خود در دورترین نقاط شهرهای مسلمان نشین، جامعه پیروان خود را رهبری کرده و با فرستادن افراد در مقابل دشمنان فکری نقشه آنان را نقش بر آب میفرمود.
جریان فعالیت «اسحاق کندی»
فیلسوف آن دوران و خنثی نمودن نقشه او توسط امام حسن عسکری (علیه السلام)، نمونه خوبی از این دست است. او چند زمانی به گوشهای خزیده بود و به خیال خام خود مشغول جمع آوری تناقضات قرآن بود. امام به شاگرد او فرمودند آیا در میان شما مردی رشید وجود ندارد تا به گفته های استادتان پاسخ دهد؟ او در جواب گفت ما ناتوان از پاسخگویی به او هستیم. حضرت با آموزش مطالب و نوع خاصی از روش بحث به او این شاگرد را آن قدر توانا ساختند، به گونهای که با بیان مطالب آن حضرت به او فیلسوف بزرگی همچون اسحاق کندی سر تعظیم فرود آورده و از تصمیم خود منصرف شد.
گرچه در ایام امامت آن معدن علوم الهی، دانشمندان اهل سنت مشغول نگاشتن مهمترین کتابهای حدیثی خود بودند
لکن نوشتههای خود را از دریای دانش آن امام محروم ساختن و با این کار دانش اندوزان و پیروان خود را تشنه نگاه داشتند. با نیم نگاهی به حیات فکری کسانی که از این آبشخور بهره میگیرند تأثیر این تشنه کامی حس میشود.
در حدیث قدسی لوح که خداوند به مناسبت میلاد امام حسین (علیه السلام)
به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هدیه داده بود، از امام حسن عسکری به عنوان خازن علم الهی یاد شده است.
هشتمین روز از ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ شهر سامرا که در آن روزگار بزرگترین شهر شناخته میشد، در سوگ آن امام بزرگوار غرق عزا و ماتم بود. نویسندگان آمار افرادی که در تشییع جنازه حاضر شده بودند را قابل شماره ندانسته و آن را به قیامت تشبیه کردهاند این وضعیت نشان از آن دارد که گرچه حاکمان ستمگر امامان را مضیقه قرار میدادند لکن در دل مردم جا داشتند.
پی نوشت:
۱. ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابی طالب علیهم السلام ج۴ ص۴۲۴نقل شده از کانال تلگرامی داروخانه معنوی به نشانی Manavi_2@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.