ماجرای عجیب امام کاظم علیه السلام و شطیطۀ نیشابوری
شطیطه یک خانم نیشابوری است. اهالی نیشابور برای موسی بن جعفر علیه السلام وجوهاتشان که شامل سکههای طلا میشد را فرستادند. شطیطه چهار سکه درهم سیاه فرستاد با یک کلاف نخ.
فردی که به نمایندگی از اهل نیشابور به مدینه رفته بود، وجوهات را تحویل امام داد.
حضرت نگاه به سکهها کرد، کیسه، کیسه، کیسه طلا.
حضرت فرمود: من قبول نمیکنم، ما نیازی نداریم، اینها را به صاحبشان برگردانید. حضرت فرمود: دیگر چیزی نیست؟
مرد نیشابوری گفت نه.
بار دیگر امام فرمود: خوب فکر کن.
مرد نیشابوری گفت بله، یک زنی وقتی من میخواستم بیایم یک کلافی داد و چند تا درهم سیاه، چون قابل شما را نداشت؛ من رویم نشد بیاورم.
امام فرمود: همان را بیاور. حضرت سکه سیاه و کلاف را برداشت. بعد به او فرمود: بلند شو؛ رفتند یک مقداری پارچه آوردند، یک مقدار پول، گفت این را بده به آن خانم؛ بگو این پارچه از پنبهای بود که ملک اجدادی ماست و خواهرم حکیمه به دست خودش این پنبه را رشته و این پارچه را بافته. این را دادم برای کفنت. از وقتی که این پارچه به تو میرسد تا وقتی این پول را مصرف کنی در حیات هستی.
مقداری میماند برای خرج بقیه مقدمات کفن و دفن. به او سلام برسان و بگو روز رفتن تو ما میآییم، و من بر تو نماز میخوانم.
این فرد میگوید من برگشتم نیشابور. وقتی برگشتم همینهایی که پول طلا داده بودند، از امام موسی بن جعفر علیه السلام برگشته بودند و به عبدالله افطح رجوع کرده بودند. طبیعی بود که احساس میکردند پول شان هدر رفته اگر حضرت قبول کرده باشد.
وقتی پول را به ایشان دادم خوشحال شدند که پول شان به ایشان برگشته. رفتم سراغ شطیطه، پارچه و سکهها را به او دادم، سلام آقا را رساندم. [گفتم] درهمها را تحویل گرفتند و آقا دعا کرد.
من روزشماری میکردم ببینم این زن کی فوت میکند. روز نوزدهم شطیطه فوت کرد و من به علما گفتم حضرت مال هیچکس را قبول نکرد الا این زن. تجلیل عجیب و تشییع پرشکوهی از او شد و من میخواستم بدانم چه کسی بر او نماز میخواند.
علما به صف ایستاده بودند، همه به صف ایستاده بودند،
یک دفعه دیدم موسی بن جعفر علیه السلام آنجا حاضر شد؛ تکبیر را گفت و نماز را خواند و اینها هم گفتند شاید یکی از علما برای یک شهر دیگر بوده، آمدند جلو به احترام او. هیچکس نفهمید کی بود. حضرت نماز را بر او خواند. وقتی نمازش تمام شد، به من یک نگاهی کرد یعنی یادت آمد من وعده دادم؟ عملی کردم. زبانم بند آمده بود که حرفی بزنم.
این دستگاه امام زمان است. سکۀ طلای آنها را نمیپذیرد اما کلاف آن زن را میپذیرد و شما میخواهید پذیرفته شوید. دستگاه پذیرش او دستگاه دقیقی است. ممکن است یک سرباز صفر شما را قبول کند، اما یک فرماندۀ بزرگتان را قبول نکند. ممکن است یک بیاسم و بیشهرت و بیعنوان و کفش بردار و آب بده و جاروکش و فرد بیقابلیتی را بپذیرد و خدمات او را قبول کند، اما یک معروفِ مشهورِ پر سابقۀ همه چیز تمام را قبول نکند.
آیت الله حائری شیرازی رحمت اللهعلیه
نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلی جَمیعِ الاَنْبیاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ماجرای زن گنهکاری که به زندان امام کاظم رفت
هارون عباسی معروف به هارون الرشید، پنجمین خلیفه عباسی است که هم عصر با امام موسی کاظم (علیهالسلام) بود. به گزارش تاریخ، زندانی شدن امام کاظم (علیهالسلام)، شهادت او و تحت فشار قرار دادن شیعیان در دوران هارون بوده است. هارون به طریقهای مختلف موجبات آزار و اذیت امام کاظم (علیهالسلام) فراهم می کرد. در این نوشته به نمونه ای از آزار و اذیت اشاره شده که به برکت کرامت امام (علیهالسلام) برخلاف میل هارون نتیجه عکس می دهد.
مرحوم مجلسی نقل کرده است: که هارون، خلیفه مقتدر و بیحیای عباسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود).
امام پیغام داد: «بَل انتُم بِهَدیتکُم تَفرَحُون(۱)؛ این شما هستید که با هدایای خود شادمان میشوید»؛ من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم.
هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم، و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند.
مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد.
خادم به زندان رفت. با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب میگوید: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ،
جریان را به هارون گزارش داد.
هارون گفت:
به خدا سوگند! موسی بن جعفر او را سحر کرده است،
کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد.
هارون پرسید: تو را چه شده؟
گفت: خبر تازهای دارم! وقتی مرا به زندان بردند دیدم این مرد مرتب نماز میخواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند میشود.
به او عرض کردم:
مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟
فرمود: با تو چه کار دارم؟
عرض کردم: مرا برای خدمت به شما آوردهاند.
آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کارهاند؟!
نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپیدا بود، فرشهای نفیس در آن گسترده بود و حوریههای بسیار زیبا با لباسهای آراسته در آن جا بودند که هرگز نظیر آنها را ندیده بودم.
با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد.
هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟
گفت: نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم.
هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد.
از او پرسیدند: چرا چنین میکنی؟ گفت: عبد صالح (موسی بن جعفر علیهماالسلام) را چنین یافتم … .
راوی این داستان میگوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت. این قضیه چند روز قبل از شهادت امام کاظم (علیهالسلام) رخ داد.(۲)
۱. نمل ،۳۶.
۲. بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۳۸.
۳. همان، ج ۷۲، ص ۱۰۹.
منبع: جلوههای تقوا، ج ۳، محمدحسن حائری یزدی.
امام کاظم (علیه السلام) می فرمایند:
مبادا که از خرج کردن در راه اطاعت خدا دریغ کنى که در نتیجه دوبرابر آن را در نافرمانى خدا خرج کنى. (تحف العقول؛ ص408)
نقل شده از پایگاه علمی فرهنگی اعتقادی الشیعه به نشانی https://fa.al-shia.org
روح مطهر تو، خورشید بی زوال است
با ظلمت و تباهی، همواره در جدال است
ای شهسوار دل ها، آقا امام کاظم
غالب به خشم گشتی، ای روح پاک و صائم
میلاد باسعادت هفتمین فخر عالم امکان، باب الحوائج ، حضرت موسی بن جعفر، امام موسی کاظم علیه السلام بر شما مبارک.
#امام کاظم
#هارون الرشید
#زن گنهکار
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین
زندگی موفق در احادیث امام موسی کاظم (علیه السلام)
- هرگاه مردم گناه جدیدی پدید آورند، بلای جدیدی برایشان پدید می آید. (بحارالانوار، ج 75، ص 322)
- صبور باش که برای بیقرار، مصیبت دو برابر است. (بحارالانوار، ج 75، ص 326)
- به دیگران یاری برسان که برترینِ صدقه است. (بحارالانوار، ج 75، ص 326)
- حق را بگو گرچه هلاکت و نابودی تو در آن باشد. (تحف العقول، ص 408)
- آبروی مردم را حفظ کن تا خدا در قیامت از اشتباهاتت بگذرد. (کافی، ج 2، ص 305)
- فرزندان را در کودکی به بازی وادارید تا در بزرگسالی بردبار شوند. (کافی، ج 6، ص 51)
https://s8.uupload.ir/files/emam_kazem5_xajw.jpg
نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست
راهکاری برای زودتر برطرف شدن بلایا
امام کاظم (علیه السلام): هیچ بلایى نیست که بندۀ مؤمنى بدان گرفتار آید و خداوند عز و جل به او توفیق دعا کردن دهد، مگر این که آن بلا، «به زودى(!)» برطرف شود، و هیچ بلایى نیست که بنده مؤمن بدان گرفتار آید و از دعا کردن خوددارى ورزد، مگر این که آن بلا «به درازا(!)» کشد. پس هرگاه بلا فرود آمد، به درگاه خداوند عز و جل «دعا و التماس» کنید.
ما مِن بَلاءٍ یَنزِلُ عَلى عَبدٍ مُؤمِنٍ فَیُلهِمُهُ اللّهُ عز و جل الدُّعاءَ، إلّا کانَ کَشفُ ذلِکَ البَلاءِ وَ شیکا، و ما مِن بَلاءٍ یَنزِلُ عَلى عَبدٍ مُؤمِنٍ فَیُمسِکُ عَنِ الدُّعاءِ إلّا کانَ ذلِکَ البَلاءُ طَویلًا؛ فَإذا نَزَلَ البَلاءُ فَعَلَیکُم بِالدُّعاءِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَى اللّهِ عز و جل
(کافی، ج۲، ص۴۷۱)
نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@
https://s8.uupload.ir/files/hadith1006_m4x5.jpg
امام کاظم علیه السلام فرمودند:
شگفتا شگفتا!
از آنانکه از خوردنی و آشامیدنی پرهیز میکنند از ترس آنکه (در صورت ضرر) درد بر آنان فرود آید چگونه از گناهان پرهیز نمیکنند؟ از ترس آتش! آنگاه که در بدن هایشان شعله افکند. (مسند امام کاظم، ج ۳،ص ۲۵۱)
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.
اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.
خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری
قاضیالحاجات بودن شأن خُدام شماست
با نگاهت عالمی «باب الحوائـج» میشود
از کلام نورانی امام کاظم علیه السلام بهره مند شویم:
- «الحِمیةُ رأسُ الدواءِ ، و المَعِدةُ بیتُ الداءِ ، عَوِّدْ بَدَناً ما تَعَوّدَ.»
پرهیز بهترین داروست و معده خانه امراض است
بدن را مادامی که عادت میکند عادت بده. (مکارم الاخلاق، صفحه۳۶۲)
- «اذا مَرِضَ المؤمنُ أوحَى اللّه عز و جل إلى صاحِبِ الشِّمالِ: لا تَکتُبْ على عَبدی مادامَ فی حَبسی ووَثاقی ذَنبا . ویُوحی إلى صاحِبِ الَیمینِ أنِ اکتُبْ لِعَبدی ما کُنتَ تَکتُبُهُ فی صِحَّتِهِ مِن الحَسَناتِ.»
هرگاه مؤمن بیمار شود، خداوند عز و جل به فرشته دست چپ او وحى فرماید که براى بنده ام، تا زمانى که در زندان و بند من است، گناهى منویس و به فرشته دست راست او وحى مىفرماید که همان حسناتى را که در زمان سلامتى بنده ام مىنوشتى، برایش بنویس. (الکافی، ج۳، ص۱۱۴)
- «اَلْعَجَبُ کُلَّ الْعَجَبِ لِلْمُحْتَمینَ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ مَخافَةَ الدّاءِ اَنْ یَنْزِلَ بِهِمْ، کَیْفَ لایَحْتَمُونَ مِنَ الذُّنُوبِ مَخافَةَ النّارِ اِذَا اشْتَعَلَتْ فى اَبْدانِهِمْ.»
شگفتـا! شگفتـا! از آنان که از خوردنى و آشامیدنى پرهیز مىکنند، از ترس آنـکه درد، بر آنـان فرود آیـد، چـگونه از گناهان پرهـیز نمىکنند، از ترس آتش، آنگاه که در بدنهایشان شعله افکند! (مسند الامام الکاظم (ع)، ج۳، ص۲۵۱)
- «هُوَ الطَّرِیدُ الْوَحِیدُ الْغَرِیبُ الْغَائِبُ عَنْ أَهْلِهِ الْمَوْتُورُ بِأَبِیه.»
او (حضرت مهدی ‹ع›) رانده شده و تنها و غریب است.
از دیدگان کسان خویش غایب است و انتقام خون پدرش بر زمین مانده است. (کمال الدین، ج۲، ص۳۶۱)
الهی بحق غمدیده زندان بغداد ...
آخرین غریب آل محمد را از زندان غیبت نجات عنایت فرما!....
نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنْ صَلَوَاتِکَ شَیْءٌ،
پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از صلوات تو چیزی نماند
وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنْ رَحْمَتِکَ شَیْءٌ،
پروردگارا رحمت فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از رحمت تو چیزی نماند
وَ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنْ بَرَکَاتِکَ شَیْءٌ،
پروردگارا برکت فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از برکات تو چیزی نماند
وَ سَلِّمْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنْ سَلامِکَ شَیْء
پروردگارا سلام فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از سلام تو چیزی نماند