حسرت میخورم که یعنی نظام نیروی متخصص و خوب برای پوشیدن لباس ریاست جمهوری تربیت نکرده که همه آویزان چهرههای تکراری و تکراری و امتحان پس داده و جامعه پسزده شدهاند؟ وقتی نگاه میکنم کسی دل سوخته کشور و انقلاب نیست، همه دنبال منافع خودشان هستند. چقدر باید برخیها را تحمل کرد؟ بابا بس است دیگر... خبرها را که میخوانم سرم درد می گیرد. چقدر هم از خود متشکر و پناه برخدا خودخواه هستند.
طرف با اشاره بالاتر برای انتخابات مجلس تایید شده، وقتی ازش پرسیدهاند در مورد انتخابات ریاست جمهوری برنامهای داری، پاسخ داده که خبرهای من را از صفحات رسمی پیگیری کنید!! آدم میخواند حیرتزده میشود. آنهایی که صلاحیت و لیاقت دارند جرأت ورود ندارند و آنهایی که بیلیاقت و ناتوان هستند، همه جا حضور دارند. بیچاره مردم که نمیدانند پشت برخی از این چهرههای ظاهر الصلاح، چه اژدهایی نهفته است.
خداوند خودش رحم کند.
نقل شده از کانال تلگرام اخبار سوریه به نشانی SyrianKhabar@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست
- این اقتدار و فکر ایرانی است که از روزی که انقلاب پیروز شد و قرار شد ایران مستقل باشد، روی پای خودش بایستد، نگاه و ایدئولوژی ایرانی - اسلامی خاص خودش را در جهان ترویج کرده و سهم تاریخیاش از جهان پیرامونی را با قدرت بگیرد، برایش مبارزه کرد. درست از فردایی که در ایران انقلاب شد، توطئهها هم شکل گرفتند و رشد کردند و نفاق به شکلهای گوناگون و در لباسهای مختلف سربرآورد تا «ایران» ما «ایران» نشود و ما به نهایت قدرت نرسیم.
- غربیها به خوبی ظرفیتها و قدرت درونی ایران را میدانستند که با دو موتور قدرتمند هویتی یعنی ایران و اسلام شیعی به بازیابی جایگاه خودش پرداخته و میخواهد اعمال قدرت کند. در این 45 سال، همه گرفتار درگیری و جنگ بودهایم، همه گرفتار مبارزهای بیامان با دشمنهای پیدا و ناپیدایی بودهایم که خواستهاند ما را نابود کنند. دهها طرح و برنامه، دهها فکر و ایده و بیش از 10 هزار میلیارد دلار (بودجه 50 سال ایران) را در این سالها هزینه کردند تا «ایرانِ ما» را به زمین بزنند و نتوانستند.
- امروز ایرانِ ما قوی و قدرتمند در حال حرکت است؛ دشمن نمیتواند چگونه باید در این صفحه شطرنج که با مهارت و دقت و با مهرههایی از جنس الماس چیده شدهاند و هر کدام بُرندگی و تیزی خود را دارند مقابله کند. دشمن 13 سال پیش دمشق را محاصره کرده بود و قاصدهایش به تهران میآمدند و از سقوط قریبالوقوع حاکمیت سوریه میگفتند، با خمپاره کاخ اسد را میزدند و بیش از 150 هزار تروریست را راهی سوریه کرده و بیش از 800 میلیارد دلار برای نابودیاش هزنیه کردند...
- اما ایرانِ ما فقط با 16 میلیارد دلار و با چند هزار نفر بر سپاه ابرهه هجوم آورد و دشمن را در همه جبههها شکست داد. اما حالا دشمن در محاصره قرار گرفته است، در تنگنا است، دشمن صهیونیستی در محاصره است و همه منتظر سقوط نتانیاهو هستند؛ همه در انتظار شکست و نابودی رژیم صهیونیستی هستند؛ پایگاههای امریکایی یکی یکی هدف حمله قرار میگیرد و پشت پرده در حال مذاکره است که برود یا بماند!! یمنیها در حال بریدن گوش استمعار کهنه و نو هستند و فلسطینیها انگشتان صهیونیستها را قطع کردهاند.
- لبنانیها چنان عرصه را بر دشمن تنگ کرده و او را چپ و راست میکوبند که صدای عربدهاش همه عالم را کر کرده و دنبال راهی برای فرار از دست لبنانیها میگردد. آن روزها گزینههای متعددی روی میز بود....
https://imgurl.ir/uploads/c56432_yaman33.jpg
نقل شده از کانال تلگرامی اخبار سوریه به نشانی SyranKabar@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدائَهُم اَجمَعین
بدگویان به متوکل عباسی گفتند ممکن است علی بن محمد (امام هادی) باطناً قصد انقلاب داشته باشد و بعید نیست اسلحه و یا لااقل نامه هایی که دال بر مطلب باشد در خانه اش پیدا شود. لهذا متوکل نیمه شب عده ای از دژخیمان و اطرافیان خود را فرستاد به خانه ی امام که خانه اش را تفتیش کنند و خود امام را هم حاضر نمایند.
مأمورین سرزده وارد خانه ی امام شدند و اول به سراغ خودش رفتند. او را دیدند که اتاقی را خلوت کرده و فرش اتاق را جمع کرده، بر روی ریگ و سنگریزه نشسته به ذکر خدا مشغول است. وارد سایر اتاقها شدند، از آنچه می خواستند چیزی نیافتند. ناچار به همین مقدار قناعت کردند که خود امام را به حضور متوکل ببرند.
وقتی که امام وارد شد، متوکل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول میگساری بود. دستور داد که امام پهلوی خودش بنشیند. امام نشست. متوکل جام شرابی که در دستش بود به امام تعارف کرد. امام امتناع کرد و فرمود: «به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار.
متوکل قبول کرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز محفل ما را رونق ده.
فرمود: «من اهل شعر نیستم و کمتر از اشعار گذشتگان حفظ دارم.» متوکل گفت: «چاره ای نیست، حتما باید شعر بخوانی. »
امام شروع کرد به خواندن این اشعار:
باتوا علی قُلَل الاجبال تحرسهم
غلب الرجال فلم تنفعهم القُلل....
«قلههای بلند را برای خود منزلگاه کردند و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانی میکردند، ولی هیچ یک از آنها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد. »
«آخرالامر از دامن آن قله های منیع و از داخل آن حصنهای محکم و مستحکم به داخل گودالهای قبر پایین کشیده شدند، و با چه بدبختی به آن گودالها فرود آمدند! »
«در این حال منادی فریاد کرد و به آنها بانگ زد که: کجا رفت آن زینتها و آن تاجها و هیمنه ها و شکوه و جلالها؟ »
«کجا رفت آن چهره های پرورده ی نعمتها که همیشه از روی ناز و نخوت، در پس پرده های الوان، خود را از انظار مردم مخفی نگاه می داشت؟ »
«قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهره های نعمت پرورده عاقبة الامر جولانگاه کرمهای زمین شد که بر روی آنها حرکت می کنند! »
«زمان درازی دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولی امروز همانها که خورنده ی همه ی چیزها بودند مأکول زمین و حشرات زمین واقع شده اند! »
نوای امام همه را منقلب کرد. متوکل جام شراب را محکم به زمین کوفت و اشکهایش مثل باران جاری شد.
منابع: بحار، ج۲، ص ۱۴۹. مروج الذهب، ج۴، ص ١١
نقل شده از کانال تلگرامی راز قرآن به نشانی raz_quran@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین