نامِ کریم اهل بیت که میآید، غمی در دلم تازه میشود، نمیدانم از کدام درد باید نالید؟! از داغِ کوچههای بنی هاشم؟ از نامردانِ منفعت طلب؟ از یارانِ بیاخلاصِ خیانتکار و حق ناشناس؟ از بیعتهای سُست؟ از طعنهها و زخمِ زبانها؟ از جگرِ سوختهاش؟
از تشییعِ غریبانه پیکرش که آماج تیرهای کینه شد؟ از غربتی که در خاندان پیامبر موروثی است و تا همین امروز هم ادامه دارد؟ از مردمانی که امام زمانشان را تنها میگذارند؟
ای کاش تمام شود این همه غربت. کاش درس بگیریم از این همه مصیبت و با زهرِ دنیادوستی، ریا، تفرقه، جهل و ناآگاهی، جگرِ مجتبای زمانمان را نسوزانیم.
کاش برای آمدنش کاری کنیم. تا هرچه زودتر بیاید و تمام شود این همه مظلومیت.
شهادت مظلومانه امام حسن مجتبی علیهالسلام را خدمت امام زمان و شما تسلیت عرض میکنیم.
نقل شده از کانال تلگرامی کربلا به نشانی karballa_ir@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین
اشاره ای به مقتل امام حسن مجتبی (علیه السلام)
از مصائب امام مجتبی (علیه السلام) که کمتر گفته شده اینست که جعده (لعنةالله علیها) با زهرى که معاویه (ملعون) فرستاده بود، امام مجتبی (علیه السلام) را مسموم کرد.
وقتی خبر به سیدالشهداء (علیه السلام) رسید، خود را به بالین برادر رسانید.
امام حسن (سلام الله علیه) برادرش را بغل کرد و فرمود؛ ای برادر! دیدار به قیامت افتاد.
و بعد فرمود؛
وقتی از این کوزه، آب نوشیدم از حلق تا نافم پاره پاره شد.
امام حسین (علیه السلام) وقتی این کلام را شنیدند از شدت ناراحتی و گریه، کوزه آب مسموم را برداشتند و فرمودند من هم از این آب میخورم.
امام مجتبی (سلام الله علیه) با همان درد شدید با دست مبارک چنان به کوزه زدند تا از دست سیدالشهداء (علیه السلام) به زمین افتاد و شکست.
و آن موضعی که آب ریخت بجوش آمده و تکه تکه شد.
صدای گریه بلند و درد بر حضرت غلبه میکرد و بر روی زمین می غلطید.
حضرت زینب و حضرت ام کلثوم (سلام الله علیهما) آنجا حاضر شدند و به برادر خویش میگریستند.
برای امام مجتبی (علیه السلام) طشتی آوردند و پاره های جگر حضرت تا هفتاد پاره یا به قولی صد و هفتاد پاره جگر درون طشت افتاد.
رنگ امام مجتبی (علیه السلام) سبز شد و فرمود که پیامبر خبر داد که حسن (علیه السلام) به سبب زهر رخسارش سبز میشود.
و حسین (سلام الله علیه) بر اثر زخم ها رخسارش سرخ میگردد.
در این حین رو کردند به حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها) و فرمودند؛
ای یادگار مادر برو و فرزندم قاسم را بیاور.
حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها) میفرمایند؛
وقتی قاسم را به نزد پدر آوردم، او را در برگرفت و صورت به صورت او گذاشت و های های گریستند.
بعد دست قاسم را به دست امام حسین (علیه السلام) گذاشت و فرمود ای برادر دخترت را نامزد پسر خود قاسم کردم و به موقعی که میدانی این دو را به ازدواج همدیگر در بیاور.
امام حسین و حضرت اباالفضل (علیهم السلام) از امام مجتبی (علیه السلام) پرسیدند که چه کسی شما را مسموم نموده است؟
حضرت فرمودند؛
میخواهید آن را بکشید؟
پاسخ دادند؛ آری،
حضرت فرمودند؛
غضب خداوند برای او سختتر است و من نمیخواهم اسمی از او ببرم.
پیکر حضرت را برای وداع بطرف قبر پیامبر تشییع نمودند ولی عایشه مانع شد و دستور داد که بدن را تیرباران کنند و هفتاد چوبه تیر بر بدن مطهرش اصابت کرد.
اما معاویه (ملعون) همراه با زهر، صدهزار درهم برای جعده ملعونه فرستاد بود و وعده کرد که اگر حسن بن علی (سلام الله علیه) را مسموم کند او را به عقد یزید (ملعون) در آورد،
ولى به وعده خود وفا نکرد که هیچ، بلکه دستور داد که جعده (ملعونه) را از شهر خارج کرده و بکشند تا کسی از این جنایت باخبر نشود.
جعده (ملعونه) را به بیابانی بردند و موهایش را به دم اسب بسته و اسب را در صحرا رها کردند و بدنش تکه تکه و بدنش به مارمولک و چلپاسه مسخ میشد.
روضةالشهدا و اضافاتی
از کتب دیگرنقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خُدا و درمان به نشانی ertebat0bakhoda@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین