ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)
ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)

دستگیری ابن ملجم

دستگیری ابن ملجم

زمانی که ابن ملجم دستگیر شد، دست بسته و سربرهنه او را نزد امام حسن مجتبی آوردند. امام به او فرمود:

"ای ملعون، امیرالمؤمنین و پیشوای مسلمانان را کشتی. آیا این پاداش آن است که ایشان تو را پناه دادند و به خویش نزدیک فرمودند...؟".

و رو به پدر کرد و فرمود:

"پدر جان، این دشمن خدا و دشمن تو ابن ملجم است که هم اکنون در اختیار ماست".

امام علی (علیه السلام)، چشمانش را باز کرده و با صدایی ضعیف فرمود:

"کار شگفتی کردی و گناه بزرگی را مرتکب شدی. آیا من نبودم که به تو مهربانی کردم و تو را در بخشش بر دیگران ترجیح دادم؟ پس چرا پاداشم را چنین دادی؟".

سپس امام روی به فرزندش کرد و درباره قاتلش سفارش به نیکی کرد و فرمود:

"او را غذا بدهید و به او آب بنوشانید. اگر زنده ماندم، صاحب خون خویش هستم. اگر خواستم او را می کشم و اگر نخواستم از او می گذرم. اگر مُردم، او را بکشید ولی در حقش زیاده روی نکنید که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد.

امام حسن از سفارش پدرش به نیکی و خوش رفتاری درباره قاتل خودش متحیر شد و فرمود:

"پدرجان، این ملعون تو را به قصد کشتن ضربت زده است و ما را اندوهگین و عزادار ساخته است؛ اما تو ما را به مهربانی در حق او سفارش می کنی".

امام خطاب به امام حسن (علیه السلام) فرمود:

"فرزندم، ما خاندان رحمت و بخشایشیم، از آن چیزی که می خوری به قاتلم بده و از آنچه که می نوشی به او نیز بنوشان. اگر من مردم، او را به مرگ قصاص کن. ولی بدنش را قطعه قطعه نکنید. چرا که از جدت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:

مبادا کسی را قطعه قطعه کنید و اگرچه سگ هار باشد.

و اگر زنده ماندم، می دانم با او چه کنم؛ زیرا ما خاندانی هستیم که بر گناهکار و ستمگر خویش چیزی جز بخشش و بخشایش نمی افزاییم".

(النجوم الزاهرة 1 : 119.)

 

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

 

 

https://s6.uupload.ir/files/hadith963_03a.jpg

 


 

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

علی اینگونه بود...

علی اینگونه بود...

در احوالات حضرت علی علیه السلام آورده اند که روزی امیرالمؤمنین اشتها کردند که جگر کباب شده ای را با نان نرم بخورند.

 همین طور این امر تا یک سال طول کشید و ابراز نمی کردند. 

روزی از روزها، در حالی که روزه بودند، به حضرت امام حسن علیه السلام این مطلب را گفتند. 

امام حسن برای حضرت، غذای مورد نظر را آماده کرد. وقتی هنگام افطار شد، سائلی به در خانه آمد و درخواست غذا کرد. 

علی علیه السلام فرمود: «ای نور دیده من! این طعام را بردار و به این سائل بسپار؛ برای آنکه ما فردای قیامت در صحیفه اعمال خود نخوانیم که 

«و یوم یعرض الذین کفروا علی النّار اذهبتم طیباتکم فی حیاتکم الدّنیا و استمتعتم بها فالیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تستکبرون فی الارض بغیر الحق و بما کنتم تبسقون

؛ (سوره احقاف، 20)
 آن روز که کافران را بر آتش عرضه می کنند (به آنها گفته می شود) از طیبات و لذائذ در زندگی دنیای خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید اما امروز عذاب ذلت بار به خاطر استکباری که در زمین به ناحق کردید و به خاطر گناهانی که انجام می دادید جزای شما خواهد بود.»


منبع : هزار و یک داستان از زندگانی امام علی

نقل شده از کانال داروخانه معنوی به نشانی Manavi_2@


مولانا امیرالمومنین علی علیه‌السلام:

اى بندگان خدا، از مرگ و نزدیکى آن بترسید و ساز و برگ آن مهیا دارید، زیرا مرگ، کارى بزرگ و حادثه‌اى خطیر را با خود آورد؛ مرگ یا هر چه مى‌آورد خیر است که با آن شرى همراه نیست، یا شرى است که در آن از خیر نشانى نیست!

نهج‌البلاغه نامه ۲۷


اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین

یک سیره حسینی علیه السلام (1)

امام حسین (علیه السلام) در بالین برادرش امام حسن (علیه السلام) در زمان احتضار تشریف داشتند. امام حسین (علیه السلام) فرمودند: برادر!! می خواهم لحظه ای که ملک الموت را ببینی می دانی ، تو آنگاه قادر به سخن گفتن نخواهی بود پس دست خود را در دستم بگذار و هر وقت ملک الموت را دیدی دست مرا فشار بده تا من نیز بدانم. امام که دست امام را فشار داد، امام حسین علیه السلام توفی برادر را در آن لحظه دانست و اعمال بعد از توفی در حق برادر جاری ساخت.

حکمت حدیث آن است که اگر بر بالین کسی هستیم که در حال احتضار است او در زمان توفی با دیدن ملک الموت قادر به سخن گفتن نخواهد بود. ولی قادر به فشار دادن دستمان است، وقتی دستمان فشار داد یعنی ملک الموت در نزد ما حاضر است و بهتر است ما نیز به او سلام کنیم و اگر محتضر را دیدیم که دست ما را می گیرد، بدانیم محتضر عزرائیل را حس نموده است و دست ما از ترسش می گیرد. ما انسان ها تا زمان دیدن عزرائیل به کمک هم و دست در دست هم بودنمان نیازمندیم.


برگرفته از کتاب موسوعَةُ کَلِماتِ الامامِ الحُسَین


نقل شده از کانال تلگرامی اخلاق و معرفت در قرآن و روایات به نشانی akhlagh_marefat@


اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین

گوشه‌ای از کرامات امام حسن مجتبی (علیه السلام) از منظر علمای اهل سنت

امام حسن (علیه السلام) در دوران حیات خود فضائلی را به یادگار گذاشتند که علاوه بر علمای شیعه، مورخین اهل سنت نیز به آن اقرار کرده‌اند.


حجت‌الاسلام و المسلمین محمدجواد مهریار کارشناس مذهبی در خصوص کرامات امام حسن مجتبی (علیه السلام) گفت: کریم آل الله امام حسن مجتبی (علیه السلام)، شخصیتی آسمانی بودند که زندگی سراسر نور و برکت ایشان، بهترین الگو برای مسلمانان است. علاوه بر علمای شیعه، علمای اهل سنت نیز در مورد سیره‌ اجتماعی و اخلاقی امام حسن (علیه السلام) تألیفاتی داشته‌اند. آنچه مشخص است ایشان در دوران حیات خود فضائلی را به یادگار گذاشتند که علاوه بر علمای شیعه، بزرگان از محدثین و مورخین اهل سنت نیز به آن اقرار کرده‌اند. هر چند دریای بیکران سجایای اخلاقی امام حسن قابل توصیف نیست، اما به چند شاخصه‌ مهم آن می توان اشاره کرد.

این کارشناس مذهبی در ادامه به بیان شاخصه‌هایی از کرامات امام حسن مجتبی (علیه السلام) پرداخت و گفت:  اول؛ بخشش تمامی اموال به فقرا. همواره انفاق در راه خدا و کمک به فقرا صفت نیکویی بوده که بجز افراد با تقوا و کریم، کسی توان انجام آن را ندارد. قرآن کریم در توضیح صفات انسان‌های باتقوا، انفاق در راه خدا را یکی از شاخصه‌های مهم آنان معرفی می‌کند و این ویژگی را، یک فضیلت بی نظیر می داند. قرآن در توضیح متقین می‌‎فرماید: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ؛ [بقره/۳] [متقین] آن کسانی هستند که به جهان غیب ایمان دارند و نماز به پا می‌دارند و از هر چه روزیشان کردیم به فقیران انفاق می کنند. ظهور این آیه‌ شریفه در سیره‌ اخلاقی امام مجتبی (علیه السلام) به وضوح نمایان است.

وی افزود: ذهبی، عالم مشهور اهل سنت در کتاب خود با اشاره به سخاوت امام مجتبی (علیه‌السلام) می‌نویسد امام حسن (علیه‌السلام) پانزده مرتبه پیاده به حج تشریف بردند و بزرگ‌زادگان نیز ایشان را همراهی کردند. امام (علیه السلام) دو مرتبه تمام اموال و دارایی‌شان را در راه خدا بین فقرا تقسیم کردند و سه مرتبه اموالشان را به دو نصف تقسیم کردند و نیمی از آن را به فقرا اهدا کردند و نیم دیگر را برای خود باقی گذاشتند.

حجت الاسلام مهریار در ادامه با بیان اینکه نمونه‌های فراوانی از سخاوت و بخشندگی امام مجتبی (علیه السلام) در کتب اهل سنت اشاره شده است، گفت: ابراهیم بن محمد بیهقی در کتاب خود به بخشش و کرم ویژه‌ امام حسن اشاره می‌کند و با ذکر واقعه‌ای می‌نویسد: از انس بن مالک روایت شده است که در میان اهل بیت، امام حسن (علیه السلام) شبیه‌ترین افراد به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودند و او بخشنده‌ترینِ مردم زمانه‌اش بود. انس ذکر می‌کند مردی پیش حضرت آمد و از ایشان درخواست کمک مالی کرد. امام به او فرمودند: برو و حاجت خود را در نامه‎‌ای مکتوب کن و برای ما ارسال کن تا حاجتت را برآورده سازیم. آن مرد رفت و در نامه‌ای حاجتش را برای حضرت ارسال کرد. حسن بن علی (علیهماالسلام) دو برابر آن‌چه را خواسته بود، به او اعطا کرد. افرادی که در کنار حضرت حضور داشتند، خدمت حضرت عرض کردند،‌ای پسر رسول خدا! این نامه برای این مرد چه نامه‌ پر برکتی بود. امام در جواب فرمودند: برکت آن مرد برای ما زیادتر بود، چرا که ما را اهل و لایق این کار خیر و با برکت دانست؛ مگر نمی‌دانی که بخشش واقعی آن است که بدون طلب و درخواست از تو باشد، اما آنچه را پس از درخواست سائل به او بدهی، در حقیقت آن پول و کمک را در برابر آبرویش پرداخته‌ای.

وی در ادامه به شاخصه‌ دوم از کرامات امام حسن (علیه السلام) که آزاد کردن بنده است اشاره کرد و گفت: آزاد کردن بندگان، سنت حسنه‌ای بوده که اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مقید به انجام آن بودند. مورخین، شاهد کرامت‌ها و عنایات خاص حضرات اهل بیت (علیهماالسلام) نسبت به این امر مهم بوده‌اند. قرآن کریم در آیات متعدد، راه نجات از گردنه‌های سخت پیش‌روی هر انسان که با مرگ برایش پدیدار می‌شود را در آزاد کردن بندگان و غلامان و کنیزان معرفی می‌کند. خدای رحمان می‌فرماید: «وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ فَکُّ رَقَبَةٍ؛ [بلد/۱۲ و ۱۳][ای پیامبر!]و تو نمی‌دانی آن گردنه چیست! آزاد کردن برده و غلامان.» عقبه، گردنه‌های سخت دیار باقی است.

این کارشناس مذهبی افزود: به بهانه‌های مختلف امام حسن مجتبی (علیه السلام) با آزاد کردن بندگان و کنیزان، روح آزادگی را به جامعه‌ گرفتار در تجمل و تفاخر آن زمان یادآوری می‌کردند. ابن کثیر دمشقی مورخ شهیر اهل سنت در کتاب خود می‌نویسد: روزی امام حسن (علیه السلام) غلام سیاه چهره‌ای را دیدند که تکه نانی داشت و یک لقمه خودش می‌خورد و یک لقمه به سگی که در نزدیکش بود می‌داد. امام به او فرمودند: قصد تو از انجام این کارچیست؟ غلام در پاسخ امام حسن (علیه السلام) عرض کرد، من از این سگ حیا می‌کنم که خود از این نان بخورم و به او ندهم. امام مجتبی (علیه السلام) به او فرمودند: از جای خود تکان نخور تا من به نزد تو بازگردم. امام به جانب مولای آن بنده رفتند و غلام و آن باغی که در آن زندگی می‌کرد را از مولایش خریداری کردند. سپس غلام را آزاد کردند و باغ را نیز به او بخشیدند.

وی شاخصه‌ سوم از کرامات امام حسن (علیه السلام) را زهد آن امام نامید و گفت: قطعاً هر کسی در احتیاجات روزمره، خود را بر دیگران مقدم می‌دارد و ابتدا حوائج خود را برطرف می‌کند، اما آنچه که در شرح حال کریم آل الله (علیهماالسلام) بیان شده، مقدم کردن دیگران بر نفس مبارکش است که نشانه‌ زهد حضرت بوده است. قرآن کریم در توصیف ویژگی شاخص ابرار می‌فرماید: «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا؛ [إنسان/۸] [ابرار کسانی هستند که]غذاى خود را [با توجه به نیاز به آن]از روى محبت خدا به فقیر و یتیم و اسیر انفاق مى‌کنند.

این کارشناس مذهبی در ادامه‌ بیان شاخصه‌ زهد امام حسن (علیه السلام) گفت: ابن‌عساکر، مورخ مشهور اهل سنت، در کتاب خود با ذکر فضائل امام حسن (علیه السلام) به زهد حضرت اشاره می‌کند و می‌نویسد: «مدرک بن زیاد روایت کرده و می‌گوید ما در باغ‌های ابن عباس بودیم که امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) و پسران عباس وارد شدند و مقداری در آن باغ‌ها گردش کردند، سپس در کنار یکی از جوی‌های آن نشستند آن‌گاه امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند:‌ای مدرک! آیا غذا و خوراکی داری؟ خدمت امام (علیه السلام) عرض کردم، بله؛ و برای ایشان یک نان و کمی نمک و چند شاخه سبزی آوردم. حضرت مشغول خوردن شدند و فرمودند: چه غذای خوبی است. سپس غذای بهتری برای ایشان آوردند. امام (علیه السلام) به مدرک فرمودند: غلامان این باغ را جمع کن و غذا و خوراکی را نزد آنان بگذار. مدرک می‌گوید: آنان را جمع کردم و آنها از غذای لذیذ خوردند، ولی امام (علیه السلام) از آن غذا میل نکردند. از ایشان پرسیدم چرا شما از این غذا میل نمی‌کنید؟ حضرت فرمودند: من همان نان و نمک را بیشتر دوست دارم.


منبع: باشگاه خبرنگاران جوان


اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.

اشاره ای به مقتل امام حسن مجتبی (علیه السلام)

اشاره ای به مقتل امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

از مصائب امام مجتبی (علیه السلام) که کمتر گفته شده اینست که جعده (لعنةالله علیها) با زهرى که معاویه (ملعون) فرستاده بود، امام مجتبی (علیه السلام) را مسموم کرد.

وقتی خبر به سیدالشهداء (علیه السلام) رسید، خود را به بالین برادر رسانید.
امام حسن (سلام الله علیه) برادرش را بغل کرد و فرمود؛ ای برادر! دیدار به قیامت افتاد.
و بعد فرمود؛
وقتی از این کوزه، آب نوشیدم از حلق تا نافم پاره پاره شد.
امام حسین (علیه السلام) وقتی این کلام را شنیدند از شدت ناراحتی و گریه، کوزه آب مسموم را برداشتند و فرمودند من هم از این آب میخورم.
امام مجتبی (سلام الله علیه) با همان درد شدید با دست مبارک چنان به کوزه زدند تا از دست سیدالشهداء (علیه السلام) به زمین افتاد و شکست.
و آن موضعی که آب ریخت بجوش آمده و تکه تکه شد.


صدای گریه بلند و درد بر حضرت غلبه میکرد و بر روی زمین می غلطید.

حضرت زینب و حضرت ام کلثوم (سلام الله علیهما) آنجا حاضر شدند و به برادر خویش میگریستند.

برای امام مجتبی (علیه السلام) طشتی آوردند و پاره های جگر حضرت تا هفتاد پاره یا به قولی صد و هفتاد پاره جگر درون طشت افتاد.

 

رنگ امام مجتبی (علیه السلام) سبز شد و فرمود که پیامبر خبر داد که حسن (علیه السلام) به سبب زهر رخسارش سبز میشود.
 و حسین (سلام الله علیه) بر اثر زخم ها رخسارش سرخ میگردد.

در این حین رو کردند به حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها) و فرمودند؛
ای یادگار مادر برو و فرزندم قاسم را بیاور.

حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها) میفرمایند؛
وقتی قاسم را به نزد پدر آوردم، او را در برگرفت و صورت به صورت او گذاشت و های های گریستند.
بعد دست قاسم را به دست امام حسین (علیه السلام) گذاشت و فرمود ای برادر دخترت را نامزد پسر خود قاسم کردم و به موقعی که میدانی این دو را به ازدواج همدیگر در بیاور.


امام حسین و حضرت اباالفضل (علیهم السلام) از امام مجتبی (علیه السلام) پرسیدند که چه کسی شما را مسموم نموده است؟
حضرت فرمودند؛
میخواهید آن را بکشید؟
 پاسخ دادند؛ آری،

حضرت فرمودند؛
غضب خداوند برای او سختتر است و من نمیخواهم اسمی از او ببرم.

پیکر حضرت را برای وداع بطرف قبر پیامبر تشییع نمودند ولی عایشه مانع شد و دستور داد که بدن را تیرباران کنند و هفتاد چوبه تیر بر بدن مطهرش اصابت کرد.

اما معاویه (ملعون) همراه با زهر، صدهزار درهم برای جعده ملعونه فرستاد بود و وعده کرد که اگر حسن بن علی (سلام الله علیه) را مسموم کند او را به عقد یزید (ملعون) در آورد،
ولى به وعده خود وفا نکرد که هیچ، بلکه دستور داد که جعده (ملعونه) را از شهر خارج کرده و بکشند تا کسی از این جنایت باخبر نشود.

 

جعده (ملعونه) را به بیابانی بردند و موهایش را به دم اسب بسته و اسب را در صحرا رها کردند و بدنش تکه تکه و بدنش به مارمولک و چلپاسه مسخ میشد.


روضةالشهدا و اضافاتی

 از کتب دیگر


نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خُدا و درمان به نشانی ertebat0bakhoda@



اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین