ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)
ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)

آخرین روزهای زندگی امیرالمومنین علیه السلام

آخرین روزهای زندگی امیرالمومنین علیه السلام

ابن ملجم (ملعون) و همدستانش برای قتل وصی پیامبر آماده شدند و منتظر شب نوزدهم ماه رمضان برای اجرای نقشه ماندند. امیرالمومنین (علیه السلام) نیز چندین بار به افراد مختلف شهادت خویش را خبر داد.

ابن ملجم درشب نوزدهم رمضان

شب نوزدهم ماه رمضان فرا رسید در حالی که ابن ملجم (ملعون) بسیار مضطرب و نگران بود.
مقداری از شب گذشته بود که قطام از اعتکاف به خانه آمد و ابن ملجم (ملعون) و شبیب و وردان (لعنةالله علیهم) نیز در خانه او جمع شدند.
قطام (ملعونه) مقداری طعام و شراب آورد و هر سه نفر خوردند و نوشیدند.
آنگاه شبیب و وردان خوابیدند و ابن ملجم (ملعون) نزد قطام (ملعونه) آمد.
او گفت: کسی که چنین اراده ای دارد خواب نخواهد داشت.
ابن ملجم (ملعون) نیز پاسخ داد : امشب او را برای تو به قتل خواهم رساند.
آنگاه ساعتی با هم بودند...
قطام (ملعونه) گفت: برخیز که علی (علیه السلام) به سوی مسجد خواهد آمد...
او را به قتل برسان تا مسرور شویم و چشمانمان روشن گردد و نزد من بازگرد که منتظرت هستم...
سپس شمشیر را بدستش داد و برای اینکه مصمم شود اشعاری را خواند اما ابن ملجم (ملعون) که دریافته بود با اینکار تا ابد معذب به عذاب الهی میشود با درماندگی اشعاری مبنی بر خفت و خواری خویش خواند...
که در آخر شعر نیز یادآوری کرد روایت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را که قاتل امیرالمومنین (علیه السلام) اشقی الاشقیاء است...

بعد از گذشت مدتی ابن ملجم (ملعون) و وردان و شبیب (لعنةالله علیهم) راهی شدند و داخل مسجد شدند.

به انتظار نشسته بودند که اشعث بن قیس (لعنةالله علیه) نیز به جمع آنان افزوده شد تا در صورت نیاز کمک کند...

 

(بحارالانوار جلد۴۲صفحه ۲۷۹- ۲۸۰ . الارشاد جلد۱، صفحه ۱۹. کشف الغمه جلد۲، صفحه۵۷)

 

افطار امیرالمومنین علیه السلام
در شب نوزدهم

امیرالمومنین (علیه السلام) درماه رمضان یک شب نزد امام حسن (علیه السلام) و یک شب نزد امام حسین (علیه السلام) و یک شب نزد حضرت زینب (سلام الله علیها) افطار میکرد.

افطار روز هجدهم نیز در خانه حضرت زینب صغری«ام کلثوم» (سلام الله علیها) بود.

حضرت بعد از نماز بر سر سفره آمدند.
حضرت زینب صغری «ام کلثوم»(سلام الله علیها) افطار برای پدر آورد که شامل دو قرص نان جو و کاسه ای شیر و مقداری نمک بود.
حضرت به غذا نگاه کرد و گریست و فرمود:
دخترم برای پدرت دو نوع غذا بر سر یک سفره آورده ای؟
آیا میخواهی در روز قیامت ایستادن من در مقابل پروردگارم طول بکشد؟ من دوست دارم از برادرم و پسر عمویم پیامبر (صلی الله علیه وآله) پیروی کنم که هرگز دو نوع غذا برایش آورده نشد.
دخترم به خدا قسم چیزی نمیخورم مگر آن که یکی از آنها را برداری.
حضرت زینب ظرف شیر را برداشته و حضرت یک قرص نان جو با نمک میل نمود. سپس به نماز ایستاد و در رکوع و سجود بسیار تضرع  می کرد.
بعد از آن چندین بار از اتاق بیرون رفته بازگشت به آسمان نگریست و فرمود؛ امشب همان شب است.
سپس سوره یاسین را تلاوت کرد لحظاتی به خواب رفت ناگهان هراسان بیدار شد و عرق از صورت پاک کرد و فرمود:
خدایا ملاقات مرا با خود مبارک گرادن.
همچنین در آن شب بسیار می‌فرمود؛ «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»

 

 

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

 

 

 

https://s6.uupload.ir/files/hadith963_03a.jpg

 


 

 

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.

خداوند عاقبت همه را ختم به خیر کند (سرنوشت شقی ترین اشقیا ابن ملجم مرادی)

ارادت به حضرت علی (علیه السلام)

پس از انتخاب امام علی علیه السلام به حکومت، مردی از منطقه یَمَن، نزد امیرالمومنین آمد و اینگونه با امام علی بیعت کرد:

السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْعَادِلُ 
وَ الْبَدْرُ التَّمَامُ وَ اللَّیْثُ الْهُمَامُ 
وَ الْبَطَلُ الضِّرْغَامُ وَ الْفَارِسُ الْقَمْقَامُ 
وَ مَنْ فَضَّلَهُ اللَّهُ عَلَى سَائِرِ الْأَنَامِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِکَ الْکِرَامِ 
أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ صِدْقاً وَ حَقّاً

ترجمه:
سلام بر تو ای پیشوای عادل! 
و ماه شب چهارده و شیر دلیر 
و قهرمان دلاور و تک‌ سوار بزرگ 
و کسی که خدا او را بر تمام مردم برتری داد
درود بر شما و آل بزرگوارت باد. 
شهادت می‌دهم که به راستی و به حق و حقیقت تو امیر تمام مؤمنان هستی.

آن مرد یَمَنی کسی نبود جُز:
ابن ملجم مرادی


خداوند عاقبت همه را ختم به خیر کند


(بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۵۹)

 

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

 


 

نثار روح والای امام اول شیعیان، امیرالمومنین، امام متقیان و آقا و سرور دو عالم، حضرت علی علیه السلام صلوات پرفضیلت زیر را هدیه کنید. ان شاءالله روز قیامت با مولا علی علیه السلام محشور بشیم.

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنْ صَلَوَاتِکَ شَیْ‌ءٌ،

پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از صلوات تو چیزی نماند

 

وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنْ رَحْمَتِکَ شَیْ‌ءٌ،

پروردگارا رحمت فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از رحمت تو چیزی نماند

 

وَ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنْ بَرَکَاتِکَ شَیْ‌ءٌ،

پروردگارا برکت فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از برکات تو چیزی نماند

 

وَ سَلِّمْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقَی مِنْ سَلامِکَ شَیْ‌ء

پروردگارا سلام فرست بر محمد و آل محمد / تا اینکه از سلام تو چیزی نماند

دستگیری ابن ملجم

دستگیری ابن ملجم

زمانی که ابن ملجم دستگیر شد، دست بسته و سربرهنه او را نزد امام حسن مجتبی آوردند. امام به او فرمود:

"ای ملعون، امیرالمؤمنین و پیشوای مسلمانان را کشتی. آیا این پاداش آن است که ایشان تو را پناه دادند و به خویش نزدیک فرمودند...؟".

و رو به پدر کرد و فرمود:

"پدر جان، این دشمن خدا و دشمن تو ابن ملجم است که هم اکنون در اختیار ماست".

امام علی (علیه السلام)، چشمانش را باز کرده و با صدایی ضعیف فرمود:

"کار شگفتی کردی و گناه بزرگی را مرتکب شدی. آیا من نبودم که به تو مهربانی کردم و تو را در بخشش بر دیگران ترجیح دادم؟ پس چرا پاداشم را چنین دادی؟".

سپس امام روی به فرزندش کرد و درباره قاتلش سفارش به نیکی کرد و فرمود:

"او را غذا بدهید و به او آب بنوشانید. اگر زنده ماندم، صاحب خون خویش هستم. اگر خواستم او را می کشم و اگر نخواستم از او می گذرم. اگر مُردم، او را بکشید ولی در حقش زیاده روی نکنید که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد.

امام حسن از سفارش پدرش به نیکی و خوش رفتاری درباره قاتل خودش متحیر شد و فرمود:

"پدرجان، این ملعون تو را به قصد کشتن ضربت زده است و ما را اندوهگین و عزادار ساخته است؛ اما تو ما را به مهربانی در حق او سفارش می کنی".

امام خطاب به امام حسن (علیه السلام) فرمود:

"فرزندم، ما خاندان رحمت و بخشایشیم، از آن چیزی که می خوری به قاتلم بده و از آنچه که می نوشی به او نیز بنوشان. اگر من مردم، او را به مرگ قصاص کن. ولی بدنش را قطعه قطعه نکنید. چرا که از جدت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:

مبادا کسی را قطعه قطعه کنید و اگرچه سگ هار باشد.

و اگر زنده ماندم، می دانم با او چه کنم؛ زیرا ما خاندانی هستیم که بر گناهکار و ستمگر خویش چیزی جز بخشش و بخشایش نمی افزاییم".

(النجوم الزاهرة 1 : 119.)

 

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

 

 

https://s6.uupload.ir/files/hadith963_03a.jpg

 


 

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ضربت خوردن حضرت علی (علیه السلام) در مسجد کوفه

ضربت خوردن حضرت علی (علیه السلام) در مسجد کوفه

عبدالرحمن بن ملجم مرادی، از گروه خوارج و از آن سه نفری بود که در مکه معظمه با هم پیمان بسته و هم سوگند شدند، که سه شخصیت مؤثر در جامعه اسلامی، یعنی
- امام علی بن ابی طالب (علیه السلام)،
- معاویه بن ابی سفیان 
- و عمرو بن عاص 
را در یک شب واحد ترور کرده و آن ها را به قتل رسانند.
هر کدام به سوی شهرهای محل مأموریت خویش رهسپار شدند و عبدالرحمن بن ملجم مرادی به سوی کوفه رفت و در بیستم شعبان سال ۴۰ قمری وارد این شهر بزرگ شد.
وی به همراهی شبیب بن بجره اشجعی، که از همفکران وی بود و هر دوی آن ها از سوی "قطام بنت علقمه" تحریک و تحریث شده بودند، در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال ۴۰ قمری در مسجد اعظم کوفه کمین کرده و منتظر ورود امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) شدند.(۱) 
هم چنین قطام، شخصی به نام "وردان بن مجالد" را که از افراد طایفه اش بود، به یاری آن دو نفر فرستاد.(۲)

روایت شده، که در هنگام ضربت زدن عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت علی (علیه السلام)، زمین به لرزه درآمد و دریاها مواج و آسمان ها متزلزل شدند و درهای مسجد به هم خوردند و خروش از فرشتگان آسمان ها بلند شد و باد سیاهی وزید، به طوری که جهان را تیره و تاریک ساخت.
أشعث بن قیس کندی که از ناراضیان سپاه امام علی (علیه السلام) و از دوچِهرِگان و منافقان واقعی آن دوران بود، آنان را راهنمایی، پشتیبانی و تقویت روحی می نمود.(۳)
حضرت علی (علیه السلام) در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، مهمان دخترش ام کلثوم (سلام الله علیها) بود و در آن شب حالت عجیبی داشت و دخترش را به شگفتی درآورد.
روایت شده که آن حضرت در آن شب بیدار بود و بسیار از اتاق بیرون می رفت و به آسمان نظر می کرد و می فرمود:
 به خدا سوگند، دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است. این است آن شبی که به من وعده شهادت دادند.(۴)

به هر روی، آن حضرت به هنگام نماز صبح وارد مسجد اعظم کوفه شد و خفته گان را برای ادای نماز بیدار کرد. از جمله، خود عبدالرحمن بن ملجم مرادی را که به رو خوابیده بود، بیدار و خواندن نماز را به وی گوش زد کرد.
هنگامی که آن حضرت وارد محراب مسجد شد و مشغول خواندن نماز گردید و سر از سجده اول برداشت، نخست شبیث بن بجره با شمشیر برّان بر وی هجوم آورد، ولیکن شمشیرش به طاق محراب اصابت کرد و پس از او، عبدالرحمن بن ملجم مرادی فریادی برداشت:
"لله الحکم یا علی، لا لک و لا لأصحابک"! و شمشیر خویش را بر فرق نازنین حضرت علی (علیه السلام) فرود آورد و سر مبارکش را تا به محل سجده گاهش شکافت.(۵)
حضرت علی (علیه السلام) در محراب مسجد، افتاد و در همان هنگام فرمود: 
بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله، فزت و ربّ الکعبه؛ سوگند به خدای کعبه، رستگار شدم.(۶)
نمازگزاران مسجد کوفه، برخی در پی شبیب و ابن ملجم رفته تا آن ها را بیابند و برخی در اطراف حضرت علی (علیه السلام) گرد آمده و به سر و صورت خود می زدند و برای آن حضرت گریه می نمودند.
حضرت علی (علیه السلام)، در حالی که خون از سر و صورت شریفش جاری بود،
فرمود: هذا ما وعدنا الله و رسوله؛ این همان وعده ای است که خداوند متعال و رسول گرامی اش به من داده اند.
حضرت علی (علیه السلام) که توان ادامه نماز جماعت را نداشت، به فرزندش امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود که نماز جماعت را ادامه دهد و خود آن حضرت، نمازش را نشسته تمام کرد.
روایت است که در زمان ضربت خوردن حضرت علی (علیه السلام) جبرئیل امین در میان آسمان و زمین ندا داد و همگان ندایش را شنیدند. وی می گفت:
تهدمت و الله ارکان الهدی، و انطمست أعلام التّقی، و انفصمت العروه الوثقی، قُتل ابن عمّ المصطفی، قُتل الوصیّ المجتبی، قُتل علیّ المرتضی، قَتَله أشقی الْأشقیاء(۷) 
سوگند به خدا که ارکان هدایت درهم شکست و ستاره های دانش نبوت تاریک و نشانه های پرهیزکاری بر طرف گردید و عروه الوثقی الهی گسیخته شد. زیرا پسر عموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شهید شد، سید الاوصیا و علی مرتضی به شهادت رسید. وی را سیاه بخت ترین اشقیاء، (یعنی ابن ملجم مرادی) به شهادت رسانید.

بدین گونه پیشوایی شایسته، حاکمی دلسوز و یتیم نواز و جانشین بر حق پیامبر، به دست تیره بخت ترین انسان روی زمین، از پای درآمد و به سوی ابدیت و لقاء الله رهسپار گردید و امت را از وجود شریف خویش محروم نمود.

پی نوشت ها:
۱- الارشاد (شیخ مفید)، ص۲۰؛ الجوهره فی نسب الامام علی و آله (البری)، ص۱۱۲
۲- وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص ۴۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۸۴
۳- الارشاد، ص۲۱؛ وقایع الایام، ص۴۱؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج۱، ص۱۷۱
۴- منتهی الآمال، ج۱، ص ۱۷۲
۵- الارشاد، ص ۲۳؛ منتهی الآمال، ج۱، ص ۱۷۲؛ الجوهره فی نسب الامام علی و آله، ص۱۱۳؛ وقایع الایام، ص۴۱
۶- منتهی الآمال، ج۱، ص۱۷۴
۷- همان

 

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

 

 

 

https://s6.uupload.ir/files/hadith963_03a.jpg

 


 

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین

من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام

یک وقت فکر نکنیم خوارج
زنا کار
شراب خوار
حرام خوار بودند

نه...
خوارج فقط و فقط بصیرت نداشتن...

به قول رهبر معظم انقلاب، تحلیل سیاسی نداشتند
.
.
داستان کشته شدن عبدالله بن خباب بن ارت به دست خوارج رو شنیدم و یک نکته مهم:

خوارج عبدالله و همسر باردارش را در مسیر بصره به کوفه دستگیر کردند،
وی از شیفتگان حضرت علی علیه السلام بود،
یکی از نزدیکان عبدالله که پنهان شده بود به بالای درخت نخلی رفته بود و ماجرا را تماشا میکرد تعریف میکند که دیدم:

خوارج سر عبدالله را جدا میکنند

سپس شکم زن باردار او را نیز با شمشیر پاره میکنند
و جنین از شکم مادر بیرون میکشند و سر جنین را هم با شمشیر جدا میکنند

به چه جرمی؟؟؟
آری
به جرم عشق به علی (علیه السلام)...

بعد
کنار آب رفته و وضو میگیرند!!
راوی میگوید آنقدر نماز طولانی بود که بالای درخت نزدیک بود خوابم ببرد!!!!

بعد از نماز!!!!!
نزدیک درخت خرما می آیند
خرمایی از درخت به زمین می افتد،
یکی از خوارج خرما رو برداشته و میخورد،
که یکی دیگر از خوارج سرش فریاد میکشد و میگوید که چه میکنی مردک؟ از کجا میدانی که صاحب درخت راضی است!!!!!!!
مرد خرما رو از دهان بیرون انداخت...

نکته رو داشتید:

به مال حرام حساس بودند!!
نماز طولانی میخواندند!!

ولی

بصیرت نداشتند
تحلیل سیاسی نداشتند

جنگ صفین شمشیر به روی امام جامعه کشیدند و علی علیه السلام رو مجبور به حکمیت کردند.

و بعد از حکمیت هم که دیدند فریب خوردند، باز رو در روی ولایت ایستادند!!!!

من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام.

 قاتل علی (علیه السلام) کافر نبود...

ابن ملجم زمانی در کنار علی (علیه السلام) شمشیر می زد!!

ابن ملجم پس از به خلافت رسیدن علی (علیه السلام) با او بیعت کرد،
در جنگ جمل در کنار او جنگید 

اما پس از جنگ صفین و پایان حکمیت به خوارج پیوست.
 

او در جنگ نهروان با علی (علیه السلام) نبرد کرد و از معدود افراد بازمانده از این جنگ بود.

و امام صادق (علیه السلام) فرمودند :
 تا صبح قیامت ملائکه ابن ملجم را لعن می کنند.

فاصله حق و باطل این گونه بهم نزدیک است  

سابقه دار بودن و کنار امام علی (علیه السلام) بودن، دلیل بر سعادت نیست

با علی (علیه السلام) ماندن هنر است. 

تاریخ و سرگذشت صحابه در اسلام را که بخوانیم امروز را بهتر می توانیم درک کنیم...

با بصیرت باشید
بصیرت. بصیرت. بصیرت...

با علی در بدر بودن شرط نیست 
ای برادر نهروان در پیش روست

 وقتی گرگ حمله می‌کند، با صدای بلند حمله می‌کند و فرصتی برای واکنش دارید.
اما وقتی موریانه هجوم می‌آورد، 
از همان ابتدا مخفیانه و بی سرو صدا از ریشه به جان دارایی‌تان می‌افتد.

ایستادن در برابر گرگ، شجاعت می‌خواهد و دفع خطر موریانه بصیرت!

"بصیرت" سواد نیست "بینش" است.

بصیرت، یعنی اینکه نگاهت به "شخصیت"ها نباشد، بلکه همواره به "شاخص"ها چشم باشد

بصیرت، یعنی اینکه بدانی حتی مسجد می‌تواند "مسجد ضِرار" باشد و پیامبر آن را خراب کند.

بصیرت، یعنی اینکه بدانی جانباز صفین می‌تواند قاتل حسین در کربلا باشد!
ملاک حال فعلی افراد است.

بصیرت، یعنی اینکه بدانی در جنگ با فتنه نمی‌توانی آغازگر باشی اما وقتی شروع کردید باید آن را از ریشه بدر آورید.

بصیرت، یعنی اینکه" مالک اشتر"ها را به تندروی و "ابوموسی اشعری"ها را به اعتدال نشناسی!

بصیرت، یعنی اینکه بدانی معاویه ها، به سست عنصرهای سپاهِ علی (علیه السلام) دل بسته‌اند!..

بصیرت یعنی اینکه بدانی: تاریخ تکرار می شود، نه با جزئیاتش، بلکه با خطوط کلی‌اش.

 

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.