ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)
ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)

ضربت خوردن حضرت علی (علیه السلام) در مسجد کوفه

ضربت خوردن حضرت علی (علیه السلام) در مسجد کوفه

عبدالرحمن بن ملجم مرادی، از گروه خوارج و از آن سه نفری بود که در مکه معظمه با هم پیمان بسته و هم سوگند شدند، که سه شخصیت مؤثر در جامعه اسلامی، یعنی
- امام علی بن ابی طالب (علیه السلام)،
- معاویه بن ابی سفیان 
- و عمرو بن عاص 
را در یک شب واحد ترور کرده و آن ها را به قتل رسانند.
هر کدام به سوی شهرهای محل مأموریت خویش رهسپار شدند و عبدالرحمن بن ملجم مرادی به سوی کوفه رفت و در بیستم شعبان سال ۴۰ قمری وارد این شهر بزرگ شد.
وی به همراهی شبیب بن بجره اشجعی، که از همفکران وی بود و هر دوی آن ها از سوی "قطام بنت علقمه" تحریک و تحریث شده بودند، در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال ۴۰ قمری در مسجد اعظم کوفه کمین کرده و منتظر ورود امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) شدند.(۱) 
هم چنین قطام، شخصی به نام "وردان بن مجالد" را که از افراد طایفه اش بود، به یاری آن دو نفر فرستاد.(۲)

روایت شده، که در هنگام ضربت زدن عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت علی (علیه السلام)، زمین به لرزه درآمد و دریاها مواج و آسمان ها متزلزل شدند و درهای مسجد به هم خوردند و خروش از فرشتگان آسمان ها بلند شد و باد سیاهی وزید، به طوری که جهان را تیره و تاریک ساخت.
أشعث بن قیس کندی که از ناراضیان سپاه امام علی (علیه السلام) و از دوچِهرِگان و منافقان واقعی آن دوران بود، آنان را راهنمایی، پشتیبانی و تقویت روحی می نمود.(۳)
حضرت علی (علیه السلام) در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، مهمان دخترش ام کلثوم (سلام الله علیها) بود و در آن شب حالت عجیبی داشت و دخترش را به شگفتی درآورد.
روایت شده که آن حضرت در آن شب بیدار بود و بسیار از اتاق بیرون می رفت و به آسمان نظر می کرد و می فرمود:
 به خدا سوگند، دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است. این است آن شبی که به من وعده شهادت دادند.(۴)

به هر روی، آن حضرت به هنگام نماز صبح وارد مسجد اعظم کوفه شد و خفته گان را برای ادای نماز بیدار کرد. از جمله، خود عبدالرحمن بن ملجم مرادی را که به رو خوابیده بود، بیدار و خواندن نماز را به وی گوش زد کرد.
هنگامی که آن حضرت وارد محراب مسجد شد و مشغول خواندن نماز گردید و سر از سجده اول برداشت، نخست شبیث بن بجره با شمشیر برّان بر وی هجوم آورد، ولیکن شمشیرش به طاق محراب اصابت کرد و پس از او، عبدالرحمن بن ملجم مرادی فریادی برداشت:
"لله الحکم یا علی، لا لک و لا لأصحابک"! و شمشیر خویش را بر فرق نازنین حضرت علی (علیه السلام) فرود آورد و سر مبارکش را تا به محل سجده گاهش شکافت.(۵)
حضرت علی (علیه السلام) در محراب مسجد، افتاد و در همان هنگام فرمود: 
بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله، فزت و ربّ الکعبه؛ سوگند به خدای کعبه، رستگار شدم.(۶)
نمازگزاران مسجد کوفه، برخی در پی شبیب و ابن ملجم رفته تا آن ها را بیابند و برخی در اطراف حضرت علی (علیه السلام) گرد آمده و به سر و صورت خود می زدند و برای آن حضرت گریه می نمودند.
حضرت علی (علیه السلام)، در حالی که خون از سر و صورت شریفش جاری بود،
فرمود: هذا ما وعدنا الله و رسوله؛ این همان وعده ای است که خداوند متعال و رسول گرامی اش به من داده اند.
حضرت علی (علیه السلام) که توان ادامه نماز جماعت را نداشت، به فرزندش امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود که نماز جماعت را ادامه دهد و خود آن حضرت، نمازش را نشسته تمام کرد.
روایت است که در زمان ضربت خوردن حضرت علی (علیه السلام) جبرئیل امین در میان آسمان و زمین ندا داد و همگان ندایش را شنیدند. وی می گفت:
تهدمت و الله ارکان الهدی، و انطمست أعلام التّقی، و انفصمت العروه الوثقی، قُتل ابن عمّ المصطفی، قُتل الوصیّ المجتبی، قُتل علیّ المرتضی، قَتَله أشقی الْأشقیاء(۷) 
سوگند به خدا که ارکان هدایت درهم شکست و ستاره های دانش نبوت تاریک و نشانه های پرهیزکاری بر طرف گردید و عروه الوثقی الهی گسیخته شد. زیرا پسر عموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شهید شد، سید الاوصیا و علی مرتضی به شهادت رسید. وی را سیاه بخت ترین اشقیاء، (یعنی ابن ملجم مرادی) به شهادت رسانید.

بدین گونه پیشوایی شایسته، حاکمی دلسوز و یتیم نواز و جانشین بر حق پیامبر، به دست تیره بخت ترین انسان روی زمین، از پای درآمد و به سوی ابدیت و لقاء الله رهسپار گردید و امت را از وجود شریف خویش محروم نمود.

پی نوشت ها:
۱- الارشاد (شیخ مفید)، ص۲۰؛ الجوهره فی نسب الامام علی و آله (البری)، ص۱۱۲
۲- وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص ۴۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۸۴
۳- الارشاد، ص۲۱؛ وقایع الایام، ص۴۱؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج۱، ص۱۷۱
۴- منتهی الآمال، ج۱، ص ۱۷۲
۵- الارشاد، ص ۲۳؛ منتهی الآمال، ج۱، ص ۱۷۲؛ الجوهره فی نسب الامام علی و آله، ص۱۱۳؛ وقایع الایام، ص۴۱
۶- منتهی الآمال، ج۱، ص۱۷۴
۷- همان

 

نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@

 

 

 

https://s6.uupload.ir/files/hadith963_03a.jpg

 


 

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین

من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام

یک وقت فکر نکنیم خوارج
زنا کار
شراب خوار
حرام خوار بودند

نه...
خوارج فقط و فقط بصیرت نداشتن...

به قول رهبر معظم انقلاب، تحلیل سیاسی نداشتند
.
.
داستان کشته شدن عبدالله بن خباب بن ارت به دست خوارج رو شنیدم و یک نکته مهم:

خوارج عبدالله و همسر باردارش را در مسیر بصره به کوفه دستگیر کردند،
وی از شیفتگان حضرت علی علیه السلام بود،
یکی از نزدیکان عبدالله که پنهان شده بود به بالای درخت نخلی رفته بود و ماجرا را تماشا میکرد تعریف میکند که دیدم:

خوارج سر عبدالله را جدا میکنند

سپس شکم زن باردار او را نیز با شمشیر پاره میکنند
و جنین از شکم مادر بیرون میکشند و سر جنین را هم با شمشیر جدا میکنند

به چه جرمی؟؟؟
آری
به جرم عشق به علی (علیه السلام)...

بعد
کنار آب رفته و وضو میگیرند!!
راوی میگوید آنقدر نماز طولانی بود که بالای درخت نزدیک بود خوابم ببرد!!!!

بعد از نماز!!!!!
نزدیک درخت خرما می آیند
خرمایی از درخت به زمین می افتد،
یکی از خوارج خرما رو برداشته و میخورد،
که یکی دیگر از خوارج سرش فریاد میکشد و میگوید که چه میکنی مردک؟ از کجا میدانی که صاحب درخت راضی است!!!!!!!
مرد خرما رو از دهان بیرون انداخت...

نکته رو داشتید:

به مال حرام حساس بودند!!
نماز طولانی میخواندند!!

ولی

بصیرت نداشتند
تحلیل سیاسی نداشتند

جنگ صفین شمشیر به روی امام جامعه کشیدند و علی علیه السلام رو مجبور به حکمیت کردند.

و بعد از حکمیت هم که دیدند فریب خوردند، باز رو در روی ولایت ایستادند!!!!

من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام.

 قاتل علی (علیه السلام) کافر نبود...

ابن ملجم زمانی در کنار علی (علیه السلام) شمشیر می زد!!

ابن ملجم پس از به خلافت رسیدن علی (علیه السلام) با او بیعت کرد،
در جنگ جمل در کنار او جنگید 

اما پس از جنگ صفین و پایان حکمیت به خوارج پیوست.
 

او در جنگ نهروان با علی (علیه السلام) نبرد کرد و از معدود افراد بازمانده از این جنگ بود.

و امام صادق (علیه السلام) فرمودند :
 تا صبح قیامت ملائکه ابن ملجم را لعن می کنند.

فاصله حق و باطل این گونه بهم نزدیک است  

سابقه دار بودن و کنار امام علی (علیه السلام) بودن، دلیل بر سعادت نیست

با علی (علیه السلام) ماندن هنر است. 

تاریخ و سرگذشت صحابه در اسلام را که بخوانیم امروز را بهتر می توانیم درک کنیم...

با بصیرت باشید
بصیرت. بصیرت. بصیرت...

با علی در بدر بودن شرط نیست 
ای برادر نهروان در پیش روست

 وقتی گرگ حمله می‌کند، با صدای بلند حمله می‌کند و فرصتی برای واکنش دارید.
اما وقتی موریانه هجوم می‌آورد، 
از همان ابتدا مخفیانه و بی سرو صدا از ریشه به جان دارایی‌تان می‌افتد.

ایستادن در برابر گرگ، شجاعت می‌خواهد و دفع خطر موریانه بصیرت!

"بصیرت" سواد نیست "بینش" است.

بصیرت، یعنی اینکه نگاهت به "شخصیت"ها نباشد، بلکه همواره به "شاخص"ها چشم باشد

بصیرت، یعنی اینکه بدانی حتی مسجد می‌تواند "مسجد ضِرار" باشد و پیامبر آن را خراب کند.

بصیرت، یعنی اینکه بدانی جانباز صفین می‌تواند قاتل حسین در کربلا باشد!
ملاک حال فعلی افراد است.

بصیرت، یعنی اینکه بدانی در جنگ با فتنه نمی‌توانی آغازگر باشی اما وقتی شروع کردید باید آن را از ریشه بدر آورید.

بصیرت، یعنی اینکه" مالک اشتر"ها را به تندروی و "ابوموسی اشعری"ها را به اعتدال نشناسی!

بصیرت، یعنی اینکه بدانی معاویه ها، به سست عنصرهای سپاهِ علی (علیه السلام) دل بسته‌اند!..

بصیرت یعنی اینکه بدانی: تاریخ تکرار می شود، نه با جزئیاتش، بلکه با خطوط کلی‌اش.

 

اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.

داستانی در زمان امام رضا (علیه السلام)

داستانی در زمان امام رضا (علیه السلام)


روزی مردی از خوارج با چاقویی آغشته به زهر در دست، به یارانش گفت:

«قسم به خدا، نزد این کسی که می پندارد فرزند رسول خداست و وارد در دستگاه طاغوت زمان شده، می روم و از دلایل اینکارش می پرسم؛ اگر جواب قانع کننده ای ندهد، مردم را از وجودش راحت می کنم.»

وقتی نزد امام رضا علیه السلام رفت، حضرت فرمود: «به شرط اینکه بعد از پذیرفتن جواب، چاقویی را که در جیب گذارده ای شکسته و به کنار بیاندازی، و پاسخ سؤالت را می دهم.»

او از این بیان امام رضا علیه السلام شگفت زده شد و چاقو را در آورد و شکست و پرسید: «با اینکه دستگاه طاغوت زمان نزد شما کافرند، چرا وارد دستگاه حکومتی ایشان شدی؟ تو پسر رسول خدا هستی.»

امام رضا علیه السلام فرمود: «نزد تو اینها کافرترند یا عزیز مصر و مردمش؟
 به هر حال اینها به گمان خودشان یکتاپرست می باشند لکن مردمان زمان عزیز مصر نه خداوند یکتا را پرستیده و نه او را می شناختند. 

یوسف که خود پیغمبر و فرزند نبی بود، به عزیز مصر که کافر بود فرمود: " از آنجا که من دانا به امور و امانتدار هستم، مرا سرپرست گنج ها و معادن بگردان. " یوسف همنشین فراعنه بود و حال آنکه من فرزندی از فرزندان رسول خدا هستم؛ 

آن مرد گفت: «من گواهی می دهم که تو فرزند رسول خدا و راستگو و درست کرداری.»


منابع: مردان علم در میدان عمل، ج 1، ص 404  بدرقه ی یار، ص49


نقل شده از کانال تلگرامی عالم پس از مرگ به نشانی Pas_As_Marg@


اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.