ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)
ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)

امام هادی (علیه السلام) در قفس شیرها

یکی از کرامات و معجزات امام هادی (علیه السلام) کرنش و تعظیم شیرهای درنده در مقابل ایشان می باشد. 

ماجرا این گونه بود که: در ایام متوکل عباسی زنی ادعا کرد که من حضرت زینب هستم و متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از آن زمان سال های زیادی گذشته است.
آن زن گفت: رسول خدا در من تصرف کرد و من هر چهل سال به چهل سال جوان می شوم.

متوکل، بزرگان و علما را جمع کرد و راه چاره خواست.
متوکل به آنان گفت: آیا غیر از گذشت سال، دلیل دیگری برای رد سخنان او دارید؟
گفتند: نه.
آنان به متوکل گفتند: هادی (علیه السلام) را بیاور شاید او بتواند باطل بودن این زن را روشن کند.
امام علیه السلام حاضر شد و اول آن زن را نصیحت کردند که حضرت زینب علیهاالسلام از دنیا رفته اما بیفایده بود.
لذا به متوکل فرمود: این دروغگو است و زینب در فلان سال وفات کرده است. 
متوکل پرسید: آیا غیر از این، دلیلی برای دروغگو بودن هست؟
امام فرمود: بله و آن این است که گوشت فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است. ( البته گوشت بدن فرزندان بلاواسطه حضرت زهرا علیه السلام بر درندگان حرام است نه همه سادات) 
متوکل خواست آن زن را در قفس بیندازد تا معلوم شود که دروغ می گوید، او گفت: یک نفر دیگر را آزمایش کنید. برخی از دشمنان امام به متوکل پیشنهاد کردند که خود امام داخل قفس برود!.
متوکل هم خیلی خوشحال شد که الآن امام هادی علیه السلام در قفس شیرها، طعمه درندگان می شود
متوکل به امام عرض کرد: آیا می شود خود شما داخل قفس بروید؟! نردبانی آوردند و امام (علیه السلام) داخل قفس رفت و در داخل قفس شش شیر درنده بود❗️

وقتی امام (علیه السلام) داخل شد شیرها آمدند و در برابر امام (علیه السلام) خوابیدند و امام (علیه السلام) آن ها را نوازش کرد و با دست اشاره می کرد و هر شیری به کناری می رفت.
حضرت وارد قفس شیرها شد، شیرها به حالت خاصی به گرد حضرت جمع شدند و مؤدبانه نشستند. یکی از شیرها که پیرتر از همه بود، به حضرت عرض کرد که من چون ناتوان شده ام، وقتی غذا به داخل قفس می اندازند، نمی توانم زودتر از شیرهای جوانتر، خود را به غذا برسانم و غالباً گرسنه می مانم. امام هم با همان زبان حیوانات به شیرهای جوانتر سفارش شیر پیر را می کند.
این اصلاً جای شگفتی ندارد، چرا که وقتی حضرت سلیمان با حیوانات از جمله مورچه، هدهد و ... حرف می زند، ائمه ما، که طبق اعتقاداتمان مقامشان از انبیا بالاتر است، قطعا می توانند با حیوانات سخن بگویند.
وزیر متوکل به او گفت: زود او را از داخل قفس بیرون بیاور و گرنه آبروی ما می رود.
متوکل از امام هادی (علیه السلام) خواست که بیرون بیاید و امام (علیه السلام) بیرون آمد.
امام فرمود: هر کس می گوید فرزند فاطمه (سلام الله علیها) است داخل شود.
متوکل به آن زن گفت: داخل شو.
آن زن گفت: من دروغ می گفتم و احتیاج، مرا به این کار وا داشت و مادر متوکل شفاعت کرد و آن زن از مرگ نجات یافت.
و این چنین ائمه علیهم السلام قدرت خودشان را نشان می دادند تا معرفت شیعیان نسبت به مقام امامت بالا رود.


منابع:

بحار الانوار، ج 50، ص 149، ح 35، چاپ ایران؛ منتهی الآمال، ج 2، ص 654، چاپ هجرت؛ تاریخ‏ قم، ص 201-202.


نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@


اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست