سید ما را می بخشی؟!
برای تمام تهمت ها
بی معرفتی ها
حتی تمام فحش هایی
که دادیم و نفهمیدم
تو صبورانه و مخلصانه،
زیر ساخت ها را اصلاح و بازسازی می کنی.
وقتی حدود هفت هزار کارخانه را دوباره
احیا کردی!
و
وقتی در نقاط حساس و استراتژیک کشور
سرمایه گذاری می کردی
و ما همچنان فقط گرانی را می دیدیم.
و نفهمیدیم
تو کسری بودجه ۳۰۰ هزار میلیاردی
و
خزانه ی منفی ۴۴ هزار میلیاردی
را از دولت قبل تحویل گرفتی!!
و ما چند شبه
انتظار معجزه داشتیم...
و مجاهدت شما را که وظیفه شناس
و خادم و دلسوز بودی، ندیدیم!
و
برنامه ریزی های مهم ات را
برای آینده درک نکردیم
و فقط قضاوتت کردیم!!
برگرد،
می دانی چرا؟
همان طور که وقتی مردم کوفه
خبر شهادت علی (علیهالسلام) را شنیدند و گفتند
مگر علی (علیهالسلام) هم نماز می خواند؟
گم شدن تو در یکی از صعب العبورترین
نقاط !!
هم
ثابت کرد،
که رییسی کار می کرد
و کار می کرد
و کار
سید جان,
دکتر ابراهیم رییسی,
می شود برگردی؟!
و ما را حلال کنی..
اللهم عجل لولیک الفرج
نقل شده از کانال تلگرام چریک مدیا به نشانی charik_media@
https://imgurl.ir/uploads/d82026_iran122.jpg
میگفت : حاج قاسم آن روزی که برای غبارروبی داخل مضجع نورانی حضرت رضا شد حال دگرگونی داشت و شهادتش را همانجا از آقا گرفت کاش قسمت ما هم بشود
اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِیَهَ وَ النَّصْر
خدایا بر محمد و آلش درود فرست و در فرج و عافیت و پیروزی ولیّت سرعت ببخش.
اولین زائر مزار امام علی (علیه السلام)
هنگامى که امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) از دفن پیکر امیرالمومنین باز مىگشتند، نزدیک کوفه، مردی نابینا را دیدند که ناله مىکرد.
از او پرسیدند:
((کیستى و چرا ناله مىکنى؟))
مرد گفت:
((غریبى بینوا و نابینا هستم که مونسى ندارم. هر روز مردى مهربان نزد من مىآمد و احوال مرا مىپرسید و غذا به من مىرسانید و مونس من بود ولى اکنون سه روز است که نیامده.))
پرسیدند:
((آیا نام او را مى دانى؟))
پاسخ داد:
((خیر. نامش را پرسیدم ولى فرمود تو را با نام من چه کار!؟ من براى خدا از تو سرپرستى مى کنم.))
پرسیدند:
((آیا هیچ نشانى از گفتار او دارى؟))
گفت:
((پیوسته زبان او به ذکر خدا مشغول بود. وقتى کنار من مىنشست مىفرمود:
"مسکین جالس مسکینا؛غریب جالس غریبا
درمانده اى با درمانده اى نشسته و غریبى هم نشین غریبى شده."
فرزندان امام علی گریستند و گفتند:
((این نشانه ها که گفتی، نشانههاى پدر ما على بن ابیطالب است))
بینوا پرسید:
((او را چه شده که در این سه روز نزد ما نیامده؟!))
گفتند:
((او شهید شد و ما هم اکنون از کنار قبر او مىآبیم))
ناله مرد غریب بلند شد و به شدت گریست و گفت:
((شما را به جدتان سوگند مرا کنار قبر او ببرید))
وقتی او را کنار مزار حضرت على (علیهالسلام) بردند، خود را به روى قبر انداخت و بسیار گریست و گفت:
((خدایا من طاقت فراق این مرد مهربان را ندارم. تو را به حق صاحب این قبر، جان مرا بگیر.))
آن مرد آنقدر گریست تا جان سپرد.
فرزندان على، در حالی که میگریستند، شخصاً جنازه آن نابینا را غسل دادند و کفن کردند و نماز بر آن خواندند و او را در همان حوالى به خاک سپردند.
(روضه الشهداء - صفحه ۱۷۲)
نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@
https://s6.uupload.ir/files/hadith963_03a.jpg
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست