ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)
ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و...  اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

ورلد بوک،وبلاگ تفریحی سرگرمی علمی پزشکی مذهبی و... اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم

یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تُهلِکنی (یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان مرا دریاب و به هلاکتم مرسان)

چرا ساختمان DNA به خدا اشاره دارد؟

اشاره: بیشتر بخشهای این نوشته از کتاب زبان خدا نوشته فرانسیس کالینز، و بخشی دیگر از «پری مارشال» مهندس اطلاعات است، و نیز ممکن است برخی دیگر از نقل قولها با استناد به پژوهشها و یافته های این مهندس اطلاعات باشد؛ ولی مطمئن نیستم.

فیلسوف انگلیسی، دکتر آنتونی فلّو، سالهای بسیاری سخنران برجسته در خصوص انکار وجود خدا بود. فعالانه و پی در پی در مباحث و مناظره های مربوط به این موضوع شرکت میکرد. اما کشفیات علمی به عمل آمده در سی سال اخیر، او را به نتیجه ای رساند که نمیتوانست آن را نادیده بگیرد. در یک مصاحبه ویدئویی که در دسامبر سال 2004 انجام گرفت، وی بیان کرد که:

"فراست و هوش مافوق، تنها توضیح خوبی است که میتوان برای منشأ حیات و پیچیدگی آن در طبیعت، عنوان کرد".

نکته مهم در نتیجه گیری وی، کشف DNA بود. در این نوشته به دلایل این تغییر جهت بر مبنای شگفتیهای دی. ان. آ. پرداخته میشود:

DNA موجود در سلولهای ما بسیار شبیه به یک برنامه پیچیده کامپیوتری است. یک برنامه کامپیوتری از یک سری صفر و یک تشکیل شده، که آنها را کدهای دودویی مینامند. ترتیب و چیدمان این صفر و یکها همان چیزی است که موجب میشود کامپیوتر شما به طور صحیح کار کند.

به همین ترتیب، DNA از چهار ماده شیمیایی ساخته شده است که با حروف A، T، G و C نامگذاری میشوند. بسیار شبیه به آنچه در چیدمان صفر و یکهاست. این حروف در سلولهای انسان به این شکل چیده شده اند: CGTGTGACTCGCTCCTGAT و این چیدمان ادامه دارد. ترتیبی که این حروف قرار گرفته اند، اعمال سلول را هدایت میکند.

آنچه که موجب شگفتی است، این است که درون فضای بسیار کوچک موجود در هر سلول از بدن ما، شمار حرفهای تشکیل دهنده این کد، به سه میلیارد حرف میرسد!!

برای درک انباشت اطلاعات DNA موجود در یک سلول، باید بدانیم که: «برای خواندن آن کد با سرعت سه حرف در ثانیه، سی و یک سال وقت لازم است؛ در صورتی که خواندن آن شب و روز بی‌وقفه ادامه داشته باشد.» جلّ الخالق!!

مشخص شده است که 9/99% از DNA بدن هر شخص، با ساختار ژنتیک آن شخص همخوانی دارد. آنچه که منحصراً مربوط به شخص شماست، در این تفاوت جزئی نهفته است که این سه میلیارد حرف چگونه در سلول شما چیده شده اند. جلّ الخالق!!

دولت ایالات متحده آمریکا میتواند با بهره گیری از یک شماره امنیتی نه رقمی تمامی افراد کشور را شناسایی کند؛ و این در حالی است که درون هر سلول از بدن شما یک ساختمان DNA سه میلیارد حرفی وجود دارد که تنها متعلق به شماست؛ و این کد باعث شناسایی شما شده و پیوسته رفتار سلولهای شما را هدایت میکند. جلّ الخاقق!!

دکتر فرانسیس کالینز، مدیر پروژه ژنوم انسان که نقشه ساختار ژنوم انسان را به اتمام رساند، گفته است که میتوانیم DNA را یک متن آموزش دهنده و یک برنامه نرم افزاری بدانیم که در هسته سلول قرار گرفته است».

فرانسیس کالینز که او نیز خود شخص خداناباوری بود، پس از ایمان به خدا از راه دی. ان. آ.، کتاب خود یعنی «زبان خدا» را در رد کتاب «توهّم خدا»ی هاپکینز نوشته است!!

پری مارشال، درباره مفهوم آن توضیح میدهد. «هیچ برنامه کامپیوتری وجود ندارد که ابتدا طراحی نشده باشد. خواه یک کد باشد، یا یک برنامه و یا پیامی که از طریق یک زبان ارسال میشود؛ بلکه همواره در ورای آن، یک ذهن هوشمند وجود دارد.»

همان گونه که دکتر آنتونی فلّو، این پرسش را مطرح میکند که "بسیار بجاست اگر با نگریستن به این کد سه میلیارد حرفی که سلول را هدایت میکند از خود بپرسیم چه کسی این متن را نوشته است؟ چه کسی این کد فعال را درون سلول قرار داده است؟"

شبیه این است که شما در ساحل دریا قدم بزنید و روی شنهای ساحل این نوشته را ببینید: «مایک عاشق مری است.» شما میدانید که موجهایی که به ساحل برخورد میکنند این نوشته را به وجود نیاورده اند؛ بلکه شخصی آن را نوشته است. این یک پیغام صریح و معین است!! یک نوشته روشن است. به همین ترتیب، ساختمان DNA یک متن سه میلیارد حرفی پیچیده است که فرآیند سلول را هدایت کرده و اطلاعات لازم را به آن میدهد. چگونه میتوان این پیامرسانی ماهرانه و پیچیده ارسال کد و استقرار آن در درون سلولها را توضیح داد؟!!

در 26 ژوئن سال 2000، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، بیل کلینتون، به کسانی که چیدمان سلولهای انسان را کامل کردند، تبریک گفت. کلینتون گفت: "امروز ما زبانی را میآموزیم که از طریق آن خداوند زندگی را آفرید. ما بیش از پیش به هیبت این پیچیدگی، زیبایی و شگفتی الهی ترین و مقدس ترین هدیه خدا پی میبریم.» 

دکتر فرانسیس کالینز، در ادامه اظهارات کلینتون گفت: «درک این موضوع که ما توانسته ایم اولین نگاه اجمالی را به کتاب راهنمای خود بیندازیم و قبلاً فقط خدا از آن آگاه بوده، برای من باعث تواضع و مباهاتی الهامبخش است.» 

هنگامی که به ساختمان DNA موجود در بدن انسان نگاه میکنیم، نمیتوانیم وجود یک طراحی به طرز شگفت انگیزی هوشمندانه را نادیده بگیریم.

طبق کتاب مقدس که آن نیز به طرز شگفت انگیزی پیچیده است، خدا تنها آفریننده هستی ما نیست، بلکه خداوند آن رابطه ای است که به وجود و هستی ما معنا میبخشد.

همه آنچه که در زندگی نامحسوس و نادیدنی هستند و ما مشتاق داشتن آنها هستیم، مانند توانایی لازم برای موفقیت، شادی، حکمت، و اینکه بدانیم دوست‌داشتنی هستیم یا نه، تنها خداوند است که تمامی اینها را به ما میبخشد.

زمانی که به فرمان خداوند گوش فرا میدهیم و به او توکل میکنیم، او بزرگترین و قابل اعتمادترین رهبر و راهنما در زندگی ما است. همان گونه که خدا DNA را طراحی کرده است تا سلول را هدایت کند، او حاضر است ما را نیز هدایت کند تا زندگی ما برای عظمت، شکوه و جلال الهی و به خاطر ما، بهبود یابد. چون خدا ما را دوست دارد.

جمله پایانی بالا مرا به یاد مراحل ششگانه آفرینش انداخت که در سوره اعلی آمده است:

سبّح‌ اسم ‌ربّک‌ الاعلی ‌الّذی‌ خلق ‌فسوّی‌ والّذی‌ قدّر فهدی ‌والّذی ‌‌اخرج‌ المرعی ‌فجعله غثاءً احوی

 

خداوند در پروژه آفرینش، دی. ان. آ. را طراحی کرده است تا سلول را هدایت کند؛ و انسان‌ را که کوهی از سلول است، طراحی کرده است تا خود، او را هدایت کند.

وه! که چه باشکوه و شگفت انگیز است!!


نقل شده از وبلاگ شماع زاده لینک مطلب

یک سیره حسینی علیه السلام (1)

امام حسین (علیه السلام) در بالین برادرش امام حسن (علیه السلام) در زمان احتضار تشریف داشتند. امام حسین (علیه السلام) فرمودند: برادر!! می خواهم لحظه ای که ملک الموت را ببینی می دانی ، تو آنگاه قادر به سخن گفتن نخواهی بود پس دست خود را در دستم بگذار و هر وقت ملک الموت را دیدی دست مرا فشار بده تا من نیز بدانم. امام که دست امام را فشار داد، امام حسین علیه السلام توفی برادر را در آن لحظه دانست و اعمال بعد از توفی در حق برادر جاری ساخت.

حکمت حدیث آن است که اگر بر بالین کسی هستیم که در حال احتضار است او در زمان توفی با دیدن ملک الموت قادر به سخن گفتن نخواهد بود. ولی قادر به فشار دادن دستمان است، وقتی دستمان فشار داد یعنی ملک الموت در نزد ما حاضر است و بهتر است ما نیز به او سلام کنیم و اگر محتضر را دیدیم که دست ما را می گیرد، بدانیم محتضر عزرائیل را حس نموده است و دست ما از ترسش می گیرد. ما انسان ها تا زمان دیدن عزرائیل به کمک هم و دست در دست هم بودنمان نیازمندیم.


برگرفته از کتاب موسوعَةُ کَلِماتِ الامامِ الحُسَین


نقل شده از کانال تلگرامی اخلاق و معرفت در قرآن و روایات به نشانی akhlagh_marefat@


اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدَائَهُم اَجمَعین

نتیجه توسل به حضرت فاطمه سلام الله علیها

نتیجه توسل به فاطمه سلام الله علیها

حدود چهل سال قبل در کرمان یکى از علماى وارسته و متعهد به نام آیت الله میرزا محمد رضا کرمانى ((متوفى سال 1328 شمسى)) زندگى مى کرد. در آن زمان ، بازار فرقه ضاله ((شیخیه)) رواج داشت.

آیت الله کرمانى ، واعظ محقق آن زمان سید یحیى یزدى را به کرمان دعوت کرد، تا به وعظ و ارشاد خود، مردم را از انحرافات و گمراهیهاى فرقه شیخیه آگاه کند و در نتیجه جلو گسترش آنها را بگیرد.

مرحوم سید یحیى واعظ یزدى ، این دعوت را متوجه انحرافات آنها نمود و با افشاگرى خود، این گروه ضاله را رسوا ساخت ؛ به طورى که تصمیم گرفتند با نیرنگى مخفیانه او را به قتل برسانند. آن نیرنگ مخفیانه این بود:

شخصى از آنها به عنوان ناشناس از او دعوت کرد که فلان ساعت به فلان محله و فلان خانه براى منبر رفتن برود.

او قبول کرد، دعوت کننده با عده اى به خدمت سید یحیى واعظ آمده و او را با احترام به عنوان روضه خوانى بردند، ولى بعد معلوم شد که ایشان را به خارج شهر به باغى برده و از منبر و روضه خبرى نیست.

کم کم احساس خطر جدى کرد و خود را در دام مرگ شیخیه دید، آن هم در جایى که هیچ کس از وضع او مطلع نبود.
سید یحیى واعظ، در آن حال به جده خود حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) متوسل گردید. گویا نماز استغاثه به آن حضرت را خواند و در سجده نماز گفت : یا مولاتى یا فاطمة اغیثینى ؛ اى سرور من ، اى فاطمه ! به من پناه بده و به فریادم برس.

خطر لحظه به لحظه نزدیک مى شد. سید یحیى واعظ دید گروه دشمن به او نزدیک شدند و خود را آماده کرده اند و چیزى نمانده بود که به او حمله کرده و او را قطعه قطعه نمایند.

در این لحظه حساس ناگهان غرش تکبیر و فریاد مردم را شنید که باغ را محاصره کرده اند، و از دیوار وارد باغ شدند و با حمله به گروه شیخیها، آنها را تار و مار کردند و مرحوم سید یحیى را نجات داده با احترام همراه خود در کنار حضرت آیت الله میرزا محمد رضا کرمانى به شهر و منزل آیت الله کرمانى آوردند.

سید یحیى واعظ از آیت الله کرمانى پرسید: شما از کجا مطلع شدید که من در خطر نیرنگ مخفیانه شیخیه قرار گرفته ام و مرا از خطر حتمى نجات دادید؟

آیت الله کرمانى فرمود: من در عالم خواب حضرت صدیقه طاهره ، زهراى اطهر (سلام الله علیها) را دیدم ، به من فرمود: شیخ محمد رضا! فورا خودت را به پسرم ((سید یحیى)) برسان و او را نجات بده که اگر دیر کنى ، کشته خواهد شد.

منبع:《360》داستان از فضائل و مصائب و کرامات حضرت فاطمه


نقل شده از کانال تلگرامی داروخانه معنوی به نشانی Manavi_2@


اَللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست

ظلم به هر موجودی ناپسند است، هر چند مورچه باشد

مورچه غریب

روزی مرحوم حاج مرشد، در خانه سابق و قدیمی خود که دارای اجاق دیواری بود، فرمود: آن روزها که جـوان بـودم، کنار بخاری دیواری نشسته بودم و هیزم در آن می ریختم. دیدم هیزمی درون آتش هست که نمی سوزد. گفتم: شاید تَر است. آن را از اجاق بیرون آوردم دیدم هیزم خشک است. دوباره آن را داخل اجاق کردم. دیدم هیزم نمی سوزد، مقداری نفت آوردم و روی هیزم ریختم. کبریت را روشن کردم. نزدیک آن هیزم گرفتم. دیدم آتش نمی گیرد! خیلی تعجب کردم هیزم را بیرون آوردم و در هوای روشن بردم. خوب که نگاه کردم متوجه شدم داخل این هیزم، صدها مورچه لانه کرده اند و من آنها را ندیده بودم. مورچه ها را به حال خود گذاشتم و به حال خود گریستم. خدا را شکر کردم که نمی خواست من نابود کننده این همه مورچه باشم

و فرمود : از این ماجرا خاطره ای از پدرم یادم آمد که روزهای قبل متجاوز از نـود سال پیش با مادرم، از نهاوند به سوی تهران می آمدیم و مال و اُشتر داشتیم. در وسط راه اتراق کردیم. موقع ظهر بود، مادرم سفره غذا را که باز کرد، متوجه شد تعداد زیادی مورچه داخـل سـفره غذا هستند. جریان را به پدرم گفت و پدرم فکری کرد و گفت: باید برگردیم! مادرم پرسید: چرا؟ پدرم گفت: ما که از نهاوند آمدیم. مورچه ها مال آنجا هستند، خانه شان آنجاست و ما آنها را از خانه و کاشانه شان دور کردیم و گناه دارند. هر چه مادرم اصرار کرد که عیب ندارد، پدرم قبول نکرد و آخر سفره را با همان وضع جمع کردیم و به منزل برگشتیم و پدرم مورچه ها را در محل خودشان رها و آزاد ساخت و گفت: ظلم به هر موجودی ناپسند است، هر چند مورچه باشد.


منبع: بهترین کاسب قرن ، ص ۱۸۰


نقل شده از کانال تلگرامی راز نهج البلاغه به نشانی raz_Nahjolbalagheh@


اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.


اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.

خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.

چرا مجید رضا رهنورد که بچه مذهبی بود قاتل شد؟

چرا مجید رضا رهنورد که
بچه مذهبی بود 
قاتل شد

مراقب خود، اطرافیان و فرزندان مان باشیم.


امروز صبح که خبر اعدام مجید رهنورد را همراه عکسش دیدم یک حس عجیبی بهم ‏دست داد
خوشحال نشدم به چهره اش که نگاه کردم افسوس خوردم که چرا عاقبت این جوان باید این جوری بشه

تا این که بعدازظهر به جلسه ای دعوت شدم، سخنرانش فردی بود که از زندگی او مستندی تهیه کرده بود و در جریان بازجویی وی بود این مطلب از زبان ایشان است.

مادرش به عشق امام رضا علیه السلام
نامش را ‏مجیدرضا گذاشت

از کودکی مسجدی و هیئتی بود 
همیشه تلاش میکرد

صف اول نماز جماعت

خودش را جا کند حتی برای ثواب بیشتر نماز،
عبا بر شانه می انداخت

ولی از 15 سالگی که وارد فضای مجازی شد

کم کم تحت تاثیر قرار گرفت 
آنچنان شست و شوی مغزی شد که نماز را ترک می کند و اعتقادات مذهبی و عشق به امام ‏حسین (علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را کنار گذاشته و حتی مسخره می کند.

خودش میگوید ۸ سال رسانه مغز من را تبدیل کرد به یک اتاق گاز که هر لحظه ممکن بود با یک جرقه منفجر شود،

روز حادثه با دیدن آن گروه صدنفره اغتشاش در خیابان آن جرقه زده شد

اول در خانه وصیت نامه اش را می نویسد که

برای من گریه نکنید

‏سر قبرم قرآن نخوانید،

هر چاقویی که زده به خاطر کینه ای بوده که از حزب اللهی ها داشته،

او میگوید با خودش فکر می کرده بعد از قتل اگر او را بگیرند حتما زجرکش و تکه تکه اش میکنند

برای همین موقع دستگیری میگوید مرا زود اعدام کنید

اما بعد از چند روز که رفتار ماموران اطلاعاتی را می بیند که ‏با رفتار دینی با او تعامل می کنند

تمام معادلات ذهنی اش به هم می ریزد

بچه های اطلاعاتی به جای این که او را بزنند و شکنجه ا‌ش بدهند،

با او صحبت می کنند

از زندگیش می پرسند

برای اینکه متوجه شود اعتقاداتش اشتباه است به او کتاب می دهند بخواند

و خلاصه مجرم و بازجو باهم گریه میکنند.

آخر تازه ‏فهمیده که این ۸ سال چه قدر فضای مجازی مغزش را شستشو داده تا دست به این جنایت برند،

به مادرش می گوید، 
با مادران شهدا صحبت کن،

طلب عفو نکن 
فقط طلب حلالیت کن

من مثل یک حیوان برادرم را کشتم،

مجیدرضا میگوید چند حسرت به دلم مانده،

یک بار دیگر دست مادرم را ببوسم به مادرم کادو بدهم 
بعد از ۸ ‏سال دوباره پایم به حرم امام رضا

علیه السلام برسد (این حرف را با گریه و زجه میزند و بازجو هم همراهش گریه و زجه میزند)

او بسیار پشیمان و شکسته شده بود.

در حقیقت می شود گفت

دشمن دوتا جوان ما را شهید نکرد

بلکه دوتا جوان را شهید کرد 
و یک جوان را کشت،

دشمن یک جوان را که می توانست سرباز امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) باشد ‏را تبدیل به یک قاتل کرد.


مراقب خود، اطرافیان و فرزندان مان در فضای مجازی باشیم.


دکتر اصغری نکاح
روانشناس و دانشیار
دانشگاه فردوسی مشهد

 

نثار روح شهدای امنیت که بعضی هاشون به طرز فجیع و مظلومی که میشه گفت روضه معاصر هست، شهید شدند، صلواتی احسان بفرمایید 


اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَـرَجَهُم