- روز چهارم ماه شعبان المُعَظَّم سال بیست و ششم قمری روز میلاد اباالفضل العباس، فرزند رشید امیرالمؤمنین و برادر بزرگوار امام حسین علیهم السلام است.
- چقدر زیبا و معنادار است که ایشان حتیٰ در تولد، بر برادر سبقت نَجُستند. مؤدبانه گذاشتند ابتدا یاد، نام و میلاد برادر بزرگوارشان اباعبدالله الحسین علیه السلام بزرگ داشته شود و در روز بعد، میلاد ایشان بزرگ داشته شود.
- وقتی فاطمهی کِلابیه ، ملقب به اُمالبَنین، این بانوی سرشار از فضیلت، نور و معرفت، اباالفضل العباس علیه السلام را که نخستین فرزندشان از امیرالمؤمنین علیه السلام بود، به دنیا آوردند، قُنداقهی ایشان را به دست امیرالمؤمنین علیه السلام دادند.
- امیرالمؤمنین به گوش راست ایشان اذان گفتند؛ به گوش چپشان هم اقامه فرمودند؛ بعد شروع به نگریستن او کردند.
- دستهای اباالفضل العباس را میبوسیدند و اشک میریختند. طوری که مادر نگران شدند که نکند در اندام و پیکر فرزندی که از ایشان به دنیا آمده است، نُقصانی وجود دارد.
- وقتی از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال کردند؛ حضرت فرمودند: نه. ولی این دستها روزی در نصرت و یاری برادرش حسین از پیکر جدا خواهد شد. گریهی من به این خاطر است.
- سن اباالفضل العباس علیه السلام در این عالم، بیش از حدود سی و پنج تا سی و هشت سال نبوده؛ شاید کمتر از این هم نبوده است. شواهدی بر این وجود دارد. حضرت اباالفضل علیه السلام تقریباً بیست سال جوان تر از زینب کبریٰ علیها السلام هستند.
- در جنگ صفین اباالفضل العباس، در کنار حَسَنِین علیهما السّلام، از سرداران سپاه امیرالمؤمنین علیه السّلام و از رزمندگان دلیر این سپاه بودند. در این جنگ سن حضرت بین پانزده تا هفده سال بوده است. و هنگام شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام، هجده ساله بودهاند.
- اسم زیبای عباس را امیرالمؤمنین علیه السلام بر حضرت نهادند؛ که به معنای شیر دِژَم و خشمگین بیشهی شجاعت است.
- کنیهی معروف ایشان، اباالفضل است به این علت که از حضرت عباس دو پسر باقی ماند: یکی عُبِیدُالله و دیگری فضل.
- فضل فرزندی بسیار زیبارو و باکمال بود. هم کمالات معنوی و هم کمالات ظاهری داشت و به لحاظ او، به حضرت عباس، ابوالفضل گفته شده است.
- حضرت ابوالفضل علیه السلام لقبهای فراوانی دارند. یکی از القاب لیشان «ابوالقِربَه یا «اباالقِربَه» است. «قِربَه» در زبان عربی به معنای مشک آب است. برای این به ایشان «ابوالقِربَه» گفته میشود که سقای دشت کربلا هستند.
- یکی دیگر از القاب حضرت، ساقی و سقا است. کسانی که به کربلا مشرف شدهاند، دیدهاند که از اسامییی که دور صحن مطهر حضرت ابوالفضل علیه السلام، بالای درهای ورودی نوشته شده است «یا ساقِی عَطاشا کَربَلاء» است.
- از لقبهای دیگر حضرت، قمر بنیهاشم است. زیبایی چهرهی ظاهری و پیکر جسمانی حضرت ابوالفضل علیه السلام از یکسو و درخشندگی شخصیت ابوالفضل العباس ازسوی دیگر، مثل ماه میدرخشید. شخصیت والای ابوالفضل سبب شد که به ایشان «قَمَرُ الهاشمیّین» یا قمر بنیهاشم میگفتند.
- از القاب دیگر حضرت بابُ الحَوائِج است. یعنی دری که از آن همهی حاجتها برمیآید. البتّه بابُ الحَوائِج معانی مختلفی دارد. ولی اولین معنا و ظاهری ترین معنایش همین است؛ یعنی کسی که برای رسیدن به حاجات، باید از راه او وارد شد و از در حضرت عباس علیه السلام میتوان به نیازهای خود راه پیدا کرد...
نقل شده از کانال تلگرامی ارتباط با خدا به نشانی ertebat0bakhoda@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست
دلاور صفین...
در گرماگرم نبرد صفین، جوانی از صفوف سپاه اسلام جدا شد که نقابی بر چهره داشت. جلو آمد و نقاب از چهره برداشت، هنوز چندان مو بر چهرهاش نروییده بود، اما صلابت از سیمای تابناکش خوانده میشد. سنش را حدود هفده سال تخمین زدهاند. مقابل لشکر معاویه آمد و با نهیبی آتشین مبارز خواست. معاویه به «ابوشعثاء» که جنگجویی قوی در لشکرش بود، رو کرد و به او دستور داد تا با وی مبارزه کند.
ابوشعثاء با تندی به معاویه پاسخ گفت: مردم شام مرا با هزار سواره نظام برابر میدانند، اما تو میخواهی مرا به جنگ نوجوانی بفرستی؟ آنگاه به یکی از فرزندان خود دستور داد تا به جنگ حضرت برود. پس از لحظاتی نبرد، عباس (علیه السلام) او را در خون خود غلطاند. گرد و غبار جنگ که فرونشست، ابوشعثاء با نهایت تعجب دید که فرزندش در خاک و خون میغلطد. او هفت فرزند داشت. فرزند دیگر خود را روانه کرد، اما نتیجه تغییری ننمود تا جایی که همگی فرزندان خود را به نوبت به جنگ با او میفرستاد، اما آن نوجوان دلیر همگی آنان را به هلاکت میرساند. در پایان ابوشعثاء که آبروی خود و پیشینه جنگاوری خانوادهاش را بر باد رفته میدید، به جنگ با او شتافت، اما حضرت او را نیز به هلاکت رساند، به گونهای که دیگر کسی جرات بر مبارزه با او به خود نمیداد و تعجب و شگفتی اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز برانگیخته شده بود. هنگامی که به لشگرگاه خود بازگشت، امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقاب از چهره فرزند رشیدش برداشت و غبار از چهره او سترد....
نقل شده از کانال تلگرامی راز نهج البلاغه به نشانی raz_Nahjolbalagheh@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.
اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.
خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.