هشدار برای تمام انقلابی ها
حضرت علی می فرمایند این جماعت همواره آلت دست منافقین زیرک و شیاطین بوده اند و آنها هروقت خواستند غلطی علیه اسلام بکنند،از این تندروهای به ظاهر مسلمان استفاده می کردند.افرادی که همیشه جلوتر از امام جامعه خود حرکت می کنند
فتنه خوارج در جمهوری اسلامی ابتدا با گروهک فرقان و مجاهدین خلق (منافقین) شروع شد ، بعد از دهه شصت آرام شد و الان دوباره از سال 98 و قضایای بنزین به بعد شروع شده و عده ای فرمان و تدابیر رهبری را قبول نکردند و در زمان فتنه ضدواکسن ها به اوج خود رسید و حالا هم که می بینید با فتواهای خودشان به پلیس رسمی کشور حمله می کنند و... ، مراقب باشیم هرکجا افرادی با سوادی اندک با فتواها و نظرات خودشان جلوتر از امام جامعه حرکت می کنند ، به شدت پتانسیل خوارج شدن را دارند.
یادمان نرود خوارج همان یاران حضرت علی در جنگ جمل و صفین بودند ، اما بعد از وقایع حکمیت ، نتوانستند تدابیر علی را درک کنند و از سپاهش بیرون رفتند..
حالا می فهمیم چرا رهبری در این چند سال اخیر بارها از سوپر انقلابی ها و خطر آنها نام برد...
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن اَعدائَهُم اَجمَعین
دلاور صفین...
در گرماگرم نبرد صفین، جوانی از صفوف سپاه اسلام جدا شد که نقابی بر چهره داشت. جلو آمد و نقاب از چهره برداشت، هنوز چندان مو بر چهرهاش نروییده بود، اما صلابت از سیمای تابناکش خوانده میشد. سنش را حدود هفده سال تخمین زدهاند. مقابل لشکر معاویه آمد و با نهیبی آتشین مبارز خواست. معاویه به «ابوشعثاء» که جنگجویی قوی در لشکرش بود، رو کرد و به او دستور داد تا با وی مبارزه کند.
ابوشعثاء با تندی به معاویه پاسخ گفت: مردم شام مرا با هزار سواره نظام برابر میدانند، اما تو میخواهی مرا به جنگ نوجوانی بفرستی؟ آنگاه به یکی از فرزندان خود دستور داد تا به جنگ حضرت برود. پس از لحظاتی نبرد، عباس (علیه السلام) او را در خون خود غلطاند. گرد و غبار جنگ که فرونشست، ابوشعثاء با نهایت تعجب دید که فرزندش در خاک و خون میغلطد. او هفت فرزند داشت. فرزند دیگر خود را روانه کرد، اما نتیجه تغییری ننمود تا جایی که همگی فرزندان خود را به نوبت به جنگ با او میفرستاد، اما آن نوجوان دلیر همگی آنان را به هلاکت میرساند. در پایان ابوشعثاء که آبروی خود و پیشینه جنگاوری خانوادهاش را بر باد رفته میدید، به جنگ با او شتافت، اما حضرت او را نیز به هلاکت رساند، به گونهای که دیگر کسی جرات بر مبارزه با او به خود نمیداد و تعجب و شگفتی اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز برانگیخته شده بود. هنگامی که به لشگرگاه خود بازگشت، امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقاب از چهره فرزند رشیدش برداشت و غبار از چهره او سترد....
نقل شده از کانال تلگرامی راز نهج البلاغه به نشانی raz_Nahjolbalagheh@
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.
اَللهُمَّ بَارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَّ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ عَلی اِبراهیمَ وَ عَلی آلِ اِبراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَّجِیدٌ.
خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی، راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
خداوندا بر محمد و آل محمد برکت نازل فرما، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، به راستی که تو ستوده شده و بزرگواری.
معاویه چهارشنبه نماز جمعه خواند و شبکه منوتو عید فطر روزه گرفت! جماعتی باور کردند
حمید رسایی: مورخ مشهوری چون مسعودی، در کتاب مروجالذهب مینویسد: یکی از اهالی کوفه سوار بر شتر نر خود به دمشق رفت. یکی از مردم دمشق با او به نزاع برخاست و ادعا کرد: «این شتر ماده متعلق به من است و تو آن را از من گرفتهای». آن دو نفر برای قضاوت نزد معاویه رفتند. شخص دمشقی پنجاه شاهد آورد و همه آنها شهادت دادند که این ناقه از آن اوست. پس معاویه به ضرر شخص کوفی حکم داد و دستور داد تا شتر را به آن دمشقی بدهند. آن شخص کوفی گفت: «خدا خیرت دهد! این شتر نر است، نه ماده». معاویه گفت: «این حکمی است که صادر شده». پس از آن که مردم پراکنده شدند، معاویه شخص کوفی را فرا خواند و قیمت شتر او را پرسید و دو برابر آن را به او داد و گفت: «برو به علی بگو من با صد هزار نفر که شتر ماده را از نر تشخیص نمیدهند، با او میجنگم.»
مسعودی میافزاید: «پیروی شامیان از معاویه به آن حد رسید که در هنگام حرکت به سوی صفین، وی نماز جمعه را در روز چهارشنبه برپا کرد و کسی اعتراض نکرد!»
اما سئوال این است که مردم را چه شده بود که اینگونه مسخ معاویه شده بودند و بدیهات را تشخیص نمیدادند؟!
در پاسخ به این سئوال گفتهاند که جامعه شام آن روز، عبارت بود از مردمانی که پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله) و در دوره خلیفه اول توسط یزید بن ابی سفیان مسلمان شده و پس از او به برادرش معاویه بن ابی سفیان، ولایت یافته بودند. مردمی که به دست این دو مسلمان میزیستند، می پنداشتند که فهم و اسلام خود را از معاویه و فرزندان ابیسفیان دارند و او را رابط خود با اسلام میدانستند.
بدین ترتیب شام به میزان زیادی در همان جاهلیت پیش از اسلام به سر میبرد و معاویه نیز از این شکاف به خوبی در راستای اهداف پلیدش استفاده میکرد.
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در صفین خطاب به سپاهیانش فرمود: «آگاه باشید! معاویه گروهی از گمراهان را همراه آورده و حقیقت را از آنان پوشانده است تا کورکورانه گلوهاشان را آماج تیر و شمشیر کنند».
شاید الان هم شبیه آن روز شده باشد. جماعتی همه اخبارشان را از رسانههای معاویه زمان میگیرند! به هیچ رسانه دیگری مراجعه نمیکنند تا حقیقت را بفهمند. یا در مجازی هدف قرار میگیرند یا پای ماهواره! بنابراین گاه فهمشان از حوادثی که اطرافشان رخ میدهد، آنقدر منجمد و بسته است که از درک بدیهات عاجزند.
اکنون ما با رسانههای معاندی مواجهایم که همچون معاویه، سوار بر جهل جماعتی و احمق فرض کردن آنها، فرد سارقی که در تیرماه دستگیر شده را به عنوان معترض بلوچ که در بازداشت با دستهای بسته از خوردن آب منع و سپس کشته شده، جا میزند و بر همین اساس چند دانشآموز شیرازی جویای نام و بازیکن تیم فوتبالی به شکل نمادین، خود را شبیه آن متهم میکنند! درست مثل سربازان بیجیره و مواجب!
پن: دادستان زاهدان اعلام کرد فردی که عکس او هم اکنون با نام «خدانور لجعهای» در رسانههای معاند در حال گردش است، «صادق کبدانی» معروف به «یاغی» و از اتباع افغانستانی است. این فرد در تیر امسال به جرم سرقت بازداشت شده و در ۲۷ مرداد با قرار وثیقه آزاد شده است. این سارق سابقهدار که چندین شاکی خصوصی و سابقه ۱۶ سرقت دارد، ۱۰ مهر ماه امسال حین یک سرقت دیگر در درگیری مسلحانه با ماموران کشته شده است.
نقل شده از کانال تلگرامی داروخانه معنوی به نشانی Manavi_2@
https://www.upsara.com/do.php?img=29387
حمید رسایی پس از انتشار مطلبی از خود در استوری علی کریمی نوشت: بیچاره علی کریمی که دست به دامن اخبار فیک و دروغ شده/ این خبر دروغ و بی اساس چند روز قبل تکذیب شده است.
ولی آدم ساندیس کشورش را بخوره، شرف داره به اینکه برای پول، بره مزدور صهیونیستهای آدمکش بشه!
اَللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
خداوندا به مقدار علمِ بی پایانت بر فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی که در او قرار داده شده، صلوات و درود بفرست